میخواستم شانه باشم لای گیسوهای تو
میخواستم شانه باشم لای گیسوهای تو
شانه نرمی که دوستش داری و آرام موهایت را نوازش میکند ...
میخواستم چای داغ وقت خستگی هایت باشم ، لبخند روی لبت ، آرامش توی دلت ...
می خواستم خورشید باشم ، نوازشت کنم روزهای سرد طولانی ...
می خواستم خواب خوبی باشم که شبها مرا ببینی و در خواب بخندی ...
می خواستم یک اتفاق خوب بی دلیل باشم و فقط برای تو بیفتم ...
میخواستم غریبه ای باشم که دوستت دارد ، غریبه ی ساکتی که ابتلا را از نگاهش میفهمی و دلت غنج می رود و او هیچ وقت نمی گوید ...
می خواستم پرنده باشم و صبح ها با خوش ترین آوازهای ممکن بیدارت کنم ...
می خواستم رودخانه بشوم در مسیر هر روز تو ، که کنارم بنشینی و لبخند بزنی و صدایم را دوست داشته باشی ...
می خواستم بهار باشم ، هر روز صبح از راه برسم و همیشه در شهر تو بمانم ...
می خواستم خنکای صبح زود خرداد باشم برایت ...
می خواستم رواندازی نرم و خنک باشم روی تنت که آسوده بخوابی ، تا صبح مراقبت باشم که رویت را پس نزنی ، شیطان بلای من ...
میخواستم بهترین ها باشم برایت ...
اما بلد نبودم و هراس داشتم ...
شانه نرمی که دوستش داری و آرام موهایت را نوازش میکند ...
میخواستم چای داغ وقت خستگی هایت باشم ، لبخند روی لبت ، آرامش توی دلت ...
می خواستم خورشید باشم ، نوازشت کنم روزهای سرد طولانی ...
می خواستم خواب خوبی باشم که شبها مرا ببینی و در خواب بخندی ...
می خواستم یک اتفاق خوب بی دلیل باشم و فقط برای تو بیفتم ...
میخواستم غریبه ای باشم که دوستت دارد ، غریبه ی ساکتی که ابتلا را از نگاهش میفهمی و دلت غنج می رود و او هیچ وقت نمی گوید ...
می خواستم پرنده باشم و صبح ها با خوش ترین آوازهای ممکن بیدارت کنم ...
می خواستم رودخانه بشوم در مسیر هر روز تو ، که کنارم بنشینی و لبخند بزنی و صدایم را دوست داشته باشی ...
می خواستم بهار باشم ، هر روز صبح از راه برسم و همیشه در شهر تو بمانم ...
می خواستم خنکای صبح زود خرداد باشم برایت ...
می خواستم رواندازی نرم و خنک باشم روی تنت که آسوده بخوابی ، تا صبح مراقبت باشم که رویت را پس نزنی ، شیطان بلای من ...
میخواستم بهترین ها باشم برایت ...
اما بلد نبودم و هراس داشتم ...
۲۵.۸k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.