Devil
Devil
پارت بیست و دوم
_______________
ویو ا.ت
به بحث بین پسرا گوش میکردم ...واقعا دوست های خوبی بودن ....دوست؟!
یونگی:مگه بهت نگفتم کتک خوردی خونه نیا؟!
_یاا یونگی هیونگ...تعدادشان زیاد بود
جونگکوک مچ دستش رو تکان داد
_آخخخ...منم چیزیم نشد ...فقط یکم دستم آسیب دید که مهم نیست
جیهوپ:هی بچه چطور میتونی بگی مهم نیست !
_ول کنید تروخدا ...حوصله ندارم ....حقشون بود داشتند یه دختر رو اذیت میکردند
جیمین:از کی تا حالا دخترها برات مهم شدن؟؟
_مهم نشدن ...فقط...من خوابم میاد ...بهتره برم
جونگکوک از پله ها بالا رفت
ته:من میرم باهاش حرف بزنم
تهیونگ سمت اتاق جونگکوک رفت
ات:ببینم جین هیونگ میتونم بیام کمکت ؟!
جین:آره بیا...
ا.ت وارد آشپزخانه شد سبد گوشت ها رو از دست جین گرفت ...بعد از ریز کردنشون مواد لازم رو بهش اضافه کرد ...
ا.ت:میتونم یه سوال بپرسم ؟!
جین:اگر درمورد رونا هست نه
ات:چرا؟؟
جین@:ما حق نداریم در مورد زندگی شخصی جونگکوک حرف بزنیم پس لطفاً این رو از من نخوا ...هروقت جونگکوک صلاح بدونه بهت میگه
ات : اون هیچوقت مشکلاتش رو راز هاش رو بهم نمیگه
@شاید چون بهت اعتماد نداره...شاید چون هنوز اونقدر بهش نزدیک نشدی...باهاش جوری رفتار کن که ما باهاش رفتار میکنیم حتی شاید بهتر رفتار کن ...من مدت بیشتری باهاش دوست بودم ...از وقتی که هشت سالش بود پس میدونم تو دلش چی میگذره ...یکم هم که شده دلش رو بدست بیار حتی برای فهمیدن سوال های خودت...اما هیچوقت دلش رو نشکون
جین لبخندی زد و ظرف گوشت رو از دست ات گرفت
@من جات بودم الان میرفتم بالا...
ا.ت آروم و بی سر و صدا وارد اتاق جونگکوک شد
ات:جونگکوکا....
کوک نگاهی بهش کرد
_هووممم
ات:ببخشید
_بابت ؟!
ات:حرف زدن با افراد بیرون از خونه ...گوش نکردن به حرف های تو
_خب؟!
ات:همین دیگه ...ببخشید
جونگکوک لبخند آرومی زد
_سرم درد میکنه
ات:میخوای قرص بیارم؟!
_نه ...تهیونگ هیونگ قرص رو از کشو بهم داد ...خوردم ....
ات:پس بگیر بخواب....برق رو خاموش میکنم و میرم بیرون ...بدون سروصدا
ا.ت خواست بیرون بره که کوک لب زد
_م،میشه بغلم بخوابی؟!...خیلی وقته کسی موقع خواب بغلم نکرده ...
ا.ت نگاهی به جونگکوک که کامل زیر پتو بود کرد ...
ات:متاسفم نمیشه...
_باشه...ببخ...
همین که اومد . ادامه بده تخت بالا و پایین شد و یه نفر محکم بغلش کرد
ات:ولی میتونم اونقدر محکم بغلت کنم که خودت خواهش منی ولت کنم
_. :)
نظر یادت نره رفیق...
#bts#army#fake#BANGTAN#BTS#ARMY#JUNGKOOK#JK
پارت بیست و دوم
_______________
ویو ا.ت
به بحث بین پسرا گوش میکردم ...واقعا دوست های خوبی بودن ....دوست؟!
یونگی:مگه بهت نگفتم کتک خوردی خونه نیا؟!
_یاا یونگی هیونگ...تعدادشان زیاد بود
جونگکوک مچ دستش رو تکان داد
_آخخخ...منم چیزیم نشد ...فقط یکم دستم آسیب دید که مهم نیست
جیهوپ:هی بچه چطور میتونی بگی مهم نیست !
_ول کنید تروخدا ...حوصله ندارم ....حقشون بود داشتند یه دختر رو اذیت میکردند
جیمین:از کی تا حالا دخترها برات مهم شدن؟؟
_مهم نشدن ...فقط...من خوابم میاد ...بهتره برم
جونگکوک از پله ها بالا رفت
ته:من میرم باهاش حرف بزنم
تهیونگ سمت اتاق جونگکوک رفت
ات:ببینم جین هیونگ میتونم بیام کمکت ؟!
جین:آره بیا...
ا.ت وارد آشپزخانه شد سبد گوشت ها رو از دست جین گرفت ...بعد از ریز کردنشون مواد لازم رو بهش اضافه کرد ...
ا.ت:میتونم یه سوال بپرسم ؟!
جین:اگر درمورد رونا هست نه
ات:چرا؟؟
جین@:ما حق نداریم در مورد زندگی شخصی جونگکوک حرف بزنیم پس لطفاً این رو از من نخوا ...هروقت جونگکوک صلاح بدونه بهت میگه
ات : اون هیچوقت مشکلاتش رو راز هاش رو بهم نمیگه
@شاید چون بهت اعتماد نداره...شاید چون هنوز اونقدر بهش نزدیک نشدی...باهاش جوری رفتار کن که ما باهاش رفتار میکنیم حتی شاید بهتر رفتار کن ...من مدت بیشتری باهاش دوست بودم ...از وقتی که هشت سالش بود پس میدونم تو دلش چی میگذره ...یکم هم که شده دلش رو بدست بیار حتی برای فهمیدن سوال های خودت...اما هیچوقت دلش رو نشکون
جین لبخندی زد و ظرف گوشت رو از دست ات گرفت
@من جات بودم الان میرفتم بالا...
ا.ت آروم و بی سر و صدا وارد اتاق جونگکوک شد
ات:جونگکوکا....
کوک نگاهی بهش کرد
_هووممم
ات:ببخشید
_بابت ؟!
ات:حرف زدن با افراد بیرون از خونه ...گوش نکردن به حرف های تو
_خب؟!
ات:همین دیگه ...ببخشید
جونگکوک لبخند آرومی زد
_سرم درد میکنه
ات:میخوای قرص بیارم؟!
_نه ...تهیونگ هیونگ قرص رو از کشو بهم داد ...خوردم ....
ات:پس بگیر بخواب....برق رو خاموش میکنم و میرم بیرون ...بدون سروصدا
ا.ت خواست بیرون بره که کوک لب زد
_م،میشه بغلم بخوابی؟!...خیلی وقته کسی موقع خواب بغلم نکرده ...
ا.ت نگاهی به جونگکوک که کامل زیر پتو بود کرد ...
ات:متاسفم نمیشه...
_باشه...ببخ...
همین که اومد . ادامه بده تخت بالا و پایین شد و یه نفر محکم بغلش کرد
ات:ولی میتونم اونقدر محکم بغلت کنم که خودت خواهش منی ولت کنم
_. :)
نظر یادت نره رفیق...
#bts#army#fake#BANGTAN#BTS#ARMY#JUNGKOOK#JK
۱۶.۴k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.