Devil...
Devil...
پارت بیست و یک
_________________
ویو ا.ت
وسط های فیلم بود که صدای در اومد و جونگکوک وارد خونه شد ....با ورود جونگکوک همه نگاهی به جونگکوک که کلی وسیله مثل گل،شیرینی،میوه و....دستش بود کردند...
یکدفعه از دهن تهیونگ پرید و گفت
ته:برای ا.ت گل خری...
هنوز حرفش تمام نشده بود که نامجون مشت آرومی به پاش زد
_نخیر...گل برای دوست دخترمه...شیرینی هم یونگی هیونگ گفت بگیرم...
جونگکوک از جلو تلویزیون رد شد و وارد آشپزخونه شد بعد از گذاشتن وسیله ها سر جاهاشون گل رو برداشت و سمت اتاق حرکت کرد ...از جلو تلویزیون که رد شد گل رو روی میز انداخت
_تهیونگ دست به گل من بزنی خودت رو گل میکنم(حالت شوخی داشت )
ته:نیازی نیست من خودم گلم ...
_خدایا(خنده)....
جونگکوک وارد اتاق شد
جیمین نگاهی به گل انداخت
جیمین: عع گل مورد علاقه رونا ...
یونگی:آخخ جیمین آخخ جیمین خفه بشی چقدر زندگی بهتر میشه...
همه زدن زیر خنده به جز ا.ت
ا.ت:رونا کیه؟!
یونگی: هیچکی ...ولش کن این بچه یه چی پروند ....
ات:ولی....پس دوست دختر جونگکوک کیه ؟؟
همه:....
ات:چرا جواب نمیدین؟!
جیهوپ:نمیدونیم ...یعنی تاحالا ندیدیمش
جین:آره...اولین باره از دهنش میشنویم که دوست دختر داره ...
ات:پس رونا کیه ؟!
یونگی:ای بابا بچه تو ول کنت گیر کرده انگار فیلم رو ببین ....
ا.ت نگاهی به جین انداخت...
جین:داستانش طولانیه و بهتره از زبان خود جونگکوک بشنوی پس فیلم رو ببین (آروم)
بعد یک ساعت و خورده ای فیلم تمام شد و همه از روی کمر درد دادی کشیدن
جین بلند شد سمت آشپزخونه رفت ...جونگکوک پایین اومد جای خالی نشست
نامجون:جونگکوک یادت نیست گفتم حق نداری کنار ا.ت بشینی
_هیونگ اما....
نامی:بلند شو جونگکوک !
_ببخشید هیونگ...
جونگکوک بلند شد پایین پای نامجون پایین مبل روبرو تلویزیون نشست ....تلوزیون هری پاتر میداد و این فیلم جونگکوک رو سرگرم میکرد
جین از آشپزخونه با هشتا لیوان شیرموز بیرون اومد ....
نامجون:رفتی حمام ؟!
_اوهوم...برای چی ؟!
نامجون:صد بار بهت نگفتم موهات رو کامل خشک کن ...
_سرم درد میکرد ...
نامجون: الکل ؟!
_نه ...دعوام شد ...
جین سریع نگاهی به جونگکوک کرد
جین:دعوا؟!...با کی؟!...چیزیت نشد؟!
_نه بابا هیونگ خوبم ....فقط یکم سرم درد میکنه همین
جونگکوک هرچقدر هم آدم خطرناک و ... بود باز هم برای هیونگ هاش همون بچه ۱۰ ساله ای بود که تازه باهاشون آشنا شده
هوپی: بهت گفتم با بادیگارد برو بیرون
_خب اون ها هم میخواستن کتک بخورن دیگه
یونگی شیر موز تو گلوش گیر کرد
یونگی:مگه تو کتک خوردی؟!... جونگکوک ؟!!
نظر یادت نره رفیق !
استاد مین عصبانی شد 😂
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#JK#fake
پارت بیست و یک
_________________
ویو ا.ت
وسط های فیلم بود که صدای در اومد و جونگکوک وارد خونه شد ....با ورود جونگکوک همه نگاهی به جونگکوک که کلی وسیله مثل گل،شیرینی،میوه و....دستش بود کردند...
یکدفعه از دهن تهیونگ پرید و گفت
ته:برای ا.ت گل خری...
هنوز حرفش تمام نشده بود که نامجون مشت آرومی به پاش زد
_نخیر...گل برای دوست دخترمه...شیرینی هم یونگی هیونگ گفت بگیرم...
جونگکوک از جلو تلویزیون رد شد و وارد آشپزخونه شد بعد از گذاشتن وسیله ها سر جاهاشون گل رو برداشت و سمت اتاق حرکت کرد ...از جلو تلویزیون که رد شد گل رو روی میز انداخت
_تهیونگ دست به گل من بزنی خودت رو گل میکنم(حالت شوخی داشت )
ته:نیازی نیست من خودم گلم ...
_خدایا(خنده)....
جونگکوک وارد اتاق شد
جیمین نگاهی به گل انداخت
جیمین: عع گل مورد علاقه رونا ...
یونگی:آخخ جیمین آخخ جیمین خفه بشی چقدر زندگی بهتر میشه...
همه زدن زیر خنده به جز ا.ت
ا.ت:رونا کیه؟!
یونگی: هیچکی ...ولش کن این بچه یه چی پروند ....
ات:ولی....پس دوست دختر جونگکوک کیه ؟؟
همه:....
ات:چرا جواب نمیدین؟!
جیهوپ:نمیدونیم ...یعنی تاحالا ندیدیمش
جین:آره...اولین باره از دهنش میشنویم که دوست دختر داره ...
ات:پس رونا کیه ؟!
یونگی:ای بابا بچه تو ول کنت گیر کرده انگار فیلم رو ببین ....
ا.ت نگاهی به جین انداخت...
جین:داستانش طولانیه و بهتره از زبان خود جونگکوک بشنوی پس فیلم رو ببین (آروم)
بعد یک ساعت و خورده ای فیلم تمام شد و همه از روی کمر درد دادی کشیدن
جین بلند شد سمت آشپزخونه رفت ...جونگکوک پایین اومد جای خالی نشست
نامجون:جونگکوک یادت نیست گفتم حق نداری کنار ا.ت بشینی
_هیونگ اما....
نامی:بلند شو جونگکوک !
_ببخشید هیونگ...
جونگکوک بلند شد پایین پای نامجون پایین مبل روبرو تلویزیون نشست ....تلوزیون هری پاتر میداد و این فیلم جونگکوک رو سرگرم میکرد
جین از آشپزخونه با هشتا لیوان شیرموز بیرون اومد ....
نامجون:رفتی حمام ؟!
_اوهوم...برای چی ؟!
نامجون:صد بار بهت نگفتم موهات رو کامل خشک کن ...
_سرم درد میکرد ...
نامجون: الکل ؟!
_نه ...دعوام شد ...
جین سریع نگاهی به جونگکوک کرد
جین:دعوا؟!...با کی؟!...چیزیت نشد؟!
_نه بابا هیونگ خوبم ....فقط یکم سرم درد میکنه همین
جونگکوک هرچقدر هم آدم خطرناک و ... بود باز هم برای هیونگ هاش همون بچه ۱۰ ساله ای بود که تازه باهاشون آشنا شده
هوپی: بهت گفتم با بادیگارد برو بیرون
_خب اون ها هم میخواستن کتک بخورن دیگه
یونگی شیر موز تو گلوش گیر کرد
یونگی:مگه تو کتک خوردی؟!... جونگکوک ؟!!
نظر یادت نره رفیق !
استاد مین عصبانی شد 😂
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#JK#fake
۱۷.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.