امشب همه غم های عالم را خبر کن!
امشب همه غمهای عالم را خبر کن!
بشنین و با من گریه سر کن،
گریه سر کن
ای جنگل، ای انبوه اندوهان دیرین!
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین!
سر در گریبان، در پس زانو نشسته،
ابرو گره افکنده، چشم از درد بسته،
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین!
ای جنگل، ای داد!
از آشیانت بوی خون می آورد باد!
بر بال سرخ کشکرک پیغام شومی ست،
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟
ای جنگل، ای شب!
ای بی ستاره!
خورشید تاریک!
اشک سیاه کهکشانهای گسسته!
آیینه دیرینه زنگار بسته!
دیدی چراغی را که در چشمات شکستند؟
#Tak_setareh★
بشنین و با من گریه سر کن،
گریه سر کن
ای جنگل، ای انبوه اندوهان دیرین!
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین!
سر در گریبان، در پس زانو نشسته،
ابرو گره افکنده، چشم از درد بسته،
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین!
ای جنگل، ای داد!
از آشیانت بوی خون می آورد باد!
بر بال سرخ کشکرک پیغام شومی ست،
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟
ای جنگل، ای شب!
ای بی ستاره!
خورشید تاریک!
اشک سیاه کهکشانهای گسسته!
آیینه دیرینه زنگار بسته!
دیدی چراغی را که در چشمات شکستند؟
#Tak_setareh★
۲۱.۳k
۳۰ آبان ۱۴۰۰