تند نه آرام نه نبضم پریشان می زند

تند نه آرام نه ! نبضم پریشان می زند
از هوای سینه ام پیداست باران می زند

من نمی خواهم تو را ، هربار می گوید لبم
" دوستت دارم " ، به من بدجور بهتان می زند

ما دو تا باهم نمی سازیم ای اردیبهشت
رنگ مویم را ببین حرف از زمستان می زند

هرکسی بی سوختن از عشق دم زد گوییا
دست خود را بی وضو بر خط قرآن می زند

مُردم از این زخمها ای مرگ شمشیرت کجاست ؟
چاقویش را زندگی هر روز سوهان می زند

مست بودم پا شدم از خواب و دیدم یا خدا!
گوشه ای تنهاییم لیوان به لیوان می زند...

#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

غم زمانه به پایان نمی رسد، برخیز! . به شوق یک نفس تازه در هو...

‌ ‌:#تلنگـــــرانه +بهم گفت: حضرت مهدی(عج)امام جمعست؟؟–چشام ...

انبوه اندوهی که در من جا گرفته حال منِ دور از تو را، حالا گر...

نفس اش بند دلش تنگ چه باید می کردشیشه ای در به در سنگ چه بای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط