انبوه اندوهی که در من جا گرفته

انبوه اندوهی که در من جا گرفته
حال منِ دور از تو را، حالا گرفته !

بیهوده دلگرمی به خود میدادم انگار
گفتم نمیگیرد دلم ، اما گرفته ...

رفتی نمیدانی چه با من کرد این دل
این روزها دعوایمان بالا گرفته !

امروز هم تنهایی ام امیدها را
از چشم های باور فردا گرفته !

با گونه ی خیسم رفیقند و شفیق اند
سر آستین هایی که بوی نا گرفته !

رد تو را در شعرهایم میتوان دید
از بس وجودت در وجودم پا گرفته

راهی برای شادی روحم نمانده ست
دور و برم را سینی حلوا گرفته !

تنها دلیل دلخوشی هایم تو بودی
تنها شدم تنها ..... دلِ تنها گرفته !

#خاصترین
دیدگاه ها (۴)

تند نه آرام نه ! نبضم پریشان می زنداز هوای سینه ام پیداست با...

غم زمانه به پایان نمی رسد، برخیز! . به شوق یک نفس تازه در هو...

نفس اش بند دلش تنگ چه باید می کردشیشه ای در به در سنگ چه بای...

✍#پند_زیبامخفی کن پیش دزد ، مالت راپیش فقیر ، ثروتت راپیش اس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط