پارت هشتم هشق هوسی
پارت هشتم هشق هوسی
دیانا:برگشتم دیدم لئو رضا گفتم عه تویی لئو کی از المان اومدی
لئو رضا:(من عاشق دیانا بودم :) خیلی دوسش داشتم): ولی نمیشه من به دیانا
نمیرسم
به خودم اومدم دیدم دیانا ازم پرسید کی از المان اوندی گفتم دیروز بعد نیکا جوجه اومد با رلش یه پسره بود نمی شناختمش اومد کنار دیانا به دیانا گفتم عه نامرد کی رل پیدا کردی؟(قلبم شکست :()
دیانا :نه بابا رضا رل کیه ایشون اقا ارسلان دوست متین که رل نیکا من رل ندارم
ارسلان:وای خدا من خوابم یا بیدار دیانا رل نداره خدایا شکرت ولی این پسر عوضی خیلی هیزز به کراش من خیلی نگاه میکنه بیشور ان گاو(همه تو دلش گفت)
رضا: جوجه تو کی رل زدی
نیکا : نه په بمونم تو خونه بترشم
متین: با لحن بچه گونه و حرکات بچگونه پام به زمین کوبوندم به نیکا گفتم نیکا این چرا به تو میگه جوجه فقط من میتونم به تو بگم جوجه
همه از خنده جر خوردن که
یهوووووووو
خماری:به به سلام داداشا چه خبر فقط دادا اسکی ممنوع با تشکر
دیانا:برگشتم دیدم لئو رضا گفتم عه تویی لئو کی از المان اومدی
لئو رضا:(من عاشق دیانا بودم :) خیلی دوسش داشتم): ولی نمیشه من به دیانا
نمیرسم
به خودم اومدم دیدم دیانا ازم پرسید کی از المان اوندی گفتم دیروز بعد نیکا جوجه اومد با رلش یه پسره بود نمی شناختمش اومد کنار دیانا به دیانا گفتم عه نامرد کی رل پیدا کردی؟(قلبم شکست :()
دیانا :نه بابا رضا رل کیه ایشون اقا ارسلان دوست متین که رل نیکا من رل ندارم
ارسلان:وای خدا من خوابم یا بیدار دیانا رل نداره خدایا شکرت ولی این پسر عوضی خیلی هیزز به کراش من خیلی نگاه میکنه بیشور ان گاو(همه تو دلش گفت)
رضا: جوجه تو کی رل زدی
نیکا : نه په بمونم تو خونه بترشم
متین: با لحن بچه گونه و حرکات بچگونه پام به زمین کوبوندم به نیکا گفتم نیکا این چرا به تو میگه جوجه فقط من میتونم به تو بگم جوجه
همه از خنده جر خوردن که
یهوووووووو
خماری:به به سلام داداشا چه خبر فقط دادا اسکی ممنوع با تشکر
۳۱.۰k
۲۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.