ماه بی تکرار من

مارال، آلنی را نگاه می‌کرد -شیفته و عاشق- و می‌اندیشید: کدام یک از ما راه دشوارتری را پیموده‌ییم تا به اینجا رسیده‌ییم؟ او در شهر حرکت را آغاز کرد، من در یک اوبه پرت؛ او در پایتخت، جنگیدن را آموخت، من در بیابان ...
و لحظه‌ای بعد به خود گفت: این فکرها، هیچ خاصیتی ندارد. او بدون من، من بدون او، هیچ نبوده‌ییم.

و باز اندیشید: آیا واقعاً آلنی هم بدون من، آلنی نمی‌شد؟ و به یاد آورد: مارال! دستم را بگیر! مرا بر پا نگه دار! مرا راه ببر! مرا تنها مگذار مارال! به ظاهرم نگاه نکن! به قدرت بازوانم و توان تفنگ کشیدنم نگاه نکن! من بی تو صفرم. من بی تو نیستم تا که حتی کمتر از صفر باشم... و لبخند زد.

آتش بدون دود
#نادر_ابراهیمی
#حجت_اشرف_زاده
ممکنه یه مدتی نباشم. حالم خیلی خوب نیست و استراحت لازمم... حالا که قطعی شد کروناست باید یکم بیشتر استراحت کنم. مراقب حال دلتون باشید🌹
دیدگاه ها (۴)

چی مهمه؟

کرونای لعنتیِ أمیکرون

چه حرفهایی ته دلم میمونه که نمیشه به نوشتن بیاد حتی... حرفها...

سلام آقای یارجان!حال شما خوب است؟ زندگی بر مراد دلتان پیش می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط