فیک:گودال
فیک:گودال
part³⁰
_چند روز بعد_
با سرعت پلههای عمارت طی کرد و وارد پذیرایی شد
روی میل نشست و با صدای خالص از خوشحالی لب زد
" اوپا اوپا "a.t
( منظور از اوپا "تهیونگه" )
تهیونگ: الان نه ا.ت حواسمو پرت نکن
( داره با جین گیم بازی میکنه)
با چشمای درشت به صفحهی بزرگ تلویزیون زل زده و با سرعت با شو تکون میداد
دست جئون روی رون پاش نشست
نگاه شو از صفحهی تلویزیون گرفت و به جئون داد
جئون بدون اینکه به چشمای دختر نگاه کنه به تلویزیون زل زده بود و آروم لب زد
" اینقدر پاتو تکون نده "jk
نگاهشو به تلویزیون داد و دیگه پاشو تکون نداد
جین: گلللللل
( جین زد توی گل )
دسته بازی روی مبل انداخت و به مبل تکیه داد و دو تا دستاشو صورتش کشید
تهیونگ: هوففف...با جونگکوک تو این دستو بازی کن
دسته بازی به جئون داد
نگاهشو به دختر داد
تهیونگ: ا.ت تو چی میخواستی بگی؟
به طرف تهیونگ چرخید و گوشی توی دستش محکم گرفت
" میخوام با دوستام برم بیرون... "a.t
تهیونگ: چی؟
صفحهیگوشیشو روشن کرد و عکس باز کرد و به طرف تهیونگگرفت
" نگاه کن میخوام با دوستام برم اونجا یه کلبه اجاره کردن برا دو هفته "a.t
تهیونگ: اوح چه قشنگه
" اره نگاه کن تازه آبشار هم داره "a.t
تهیونگ: چند نفرید و کی؟
" پنچ نفریم منو ، یونسوک ، میونگ ، یونکیونگ و چو "a.t
تهیونگ: آهان، خیلی خوب اگه خیلی دوست داری بری برو
" واییی مرسی "a.t
" نمیشه... "jk
به طرف جئون چرخید و متعجب بهش زل زد و منتظر ادامه حرفش موند
بدون اینکه نگاهشو از تلویزیون بگریه لب زد
" دو هفته خیلی دیر کمترش کن "jk
" آخه چرا باید این کارو بکنم تازه زودم هست "a.t
" تنهای معلوم نیست میخوای بری کجا بعد میخوای دوهفته هم بمونی؟ اصلا نمیشه "jk
" یعنی چی که نمیشه به تهیونگنشون دادم جاشو "a.t
" هرجا میخواد باشه دو هفته خیلیه "jk
" خیلیم نیست کمه اصلا اگه شد میخوایم بیشتر بمونیم "a.t
" بیشتر از یه هفته وایسی میخوام دنبالت "jk
" وای این باز میخواد حرص منو در بیاره ، اوپا یه چیزی بهش بگو "a.t
تهیونگ: جونگکوک بزار هر چقدر میخواد بمونه همه اونجا دخترن مشکی نیست
" دو هفته خیلیه "jk
" آخه تو چیکار داری تازه من از خدامه که نمیبینمت "a.t
" اگر بری دیگه کسی نیست اذیتش کنم "jk
" تو فقط میخوای منو حرص بدی همین ... "a.t
از روی مبل بلند شد
" ...میریم وسایلمو جمع کنم "a.t
جیمین:امشب میری؟
" اره امشب راه میرفتیم فردا عصری میرسیم "a.t
جین: خوش بگذره فقط به شرطی که مراقب باشی
" ههه باشه مواظبم "a.t
از پله ها بالا رفت و وارد اتاق شد
چمدونشو از داخل کمد بیرون آورد و مشغول جع کردن وسایل شد
part³⁰
_چند روز بعد_
با سرعت پلههای عمارت طی کرد و وارد پذیرایی شد
روی میل نشست و با صدای خالص از خوشحالی لب زد
" اوپا اوپا "a.t
( منظور از اوپا "تهیونگه" )
تهیونگ: الان نه ا.ت حواسمو پرت نکن
( داره با جین گیم بازی میکنه)
با چشمای درشت به صفحهی بزرگ تلویزیون زل زده و با سرعت با شو تکون میداد
دست جئون روی رون پاش نشست
نگاه شو از صفحهی تلویزیون گرفت و به جئون داد
جئون بدون اینکه به چشمای دختر نگاه کنه به تلویزیون زل زده بود و آروم لب زد
" اینقدر پاتو تکون نده "jk
نگاهشو به تلویزیون داد و دیگه پاشو تکون نداد
جین: گلللللل
( جین زد توی گل )
دسته بازی روی مبل انداخت و به مبل تکیه داد و دو تا دستاشو صورتش کشید
تهیونگ: هوففف...با جونگکوک تو این دستو بازی کن
دسته بازی به جئون داد
نگاهشو به دختر داد
تهیونگ: ا.ت تو چی میخواستی بگی؟
به طرف تهیونگ چرخید و گوشی توی دستش محکم گرفت
" میخوام با دوستام برم بیرون... "a.t
تهیونگ: چی؟
صفحهیگوشیشو روشن کرد و عکس باز کرد و به طرف تهیونگگرفت
" نگاه کن میخوام با دوستام برم اونجا یه کلبه اجاره کردن برا دو هفته "a.t
تهیونگ: اوح چه قشنگه
" اره نگاه کن تازه آبشار هم داره "a.t
تهیونگ: چند نفرید و کی؟
" پنچ نفریم منو ، یونسوک ، میونگ ، یونکیونگ و چو "a.t
تهیونگ: آهان، خیلی خوب اگه خیلی دوست داری بری برو
" واییی مرسی "a.t
" نمیشه... "jk
به طرف جئون چرخید و متعجب بهش زل زد و منتظر ادامه حرفش موند
بدون اینکه نگاهشو از تلویزیون بگریه لب زد
" دو هفته خیلی دیر کمترش کن "jk
" آخه چرا باید این کارو بکنم تازه زودم هست "a.t
" تنهای معلوم نیست میخوای بری کجا بعد میخوای دوهفته هم بمونی؟ اصلا نمیشه "jk
" یعنی چی که نمیشه به تهیونگنشون دادم جاشو "a.t
" هرجا میخواد باشه دو هفته خیلیه "jk
" خیلیم نیست کمه اصلا اگه شد میخوایم بیشتر بمونیم "a.t
" بیشتر از یه هفته وایسی میخوام دنبالت "jk
" وای این باز میخواد حرص منو در بیاره ، اوپا یه چیزی بهش بگو "a.t
تهیونگ: جونگکوک بزار هر چقدر میخواد بمونه همه اونجا دخترن مشکی نیست
" دو هفته خیلیه "jk
" آخه تو چیکار داری تازه من از خدامه که نمیبینمت "a.t
" اگر بری دیگه کسی نیست اذیتش کنم "jk
" تو فقط میخوای منو حرص بدی همین ... "a.t
از روی مبل بلند شد
" ...میریم وسایلمو جمع کنم "a.t
جیمین:امشب میری؟
" اره امشب راه میرفتیم فردا عصری میرسیم "a.t
جین: خوش بگذره فقط به شرطی که مراقب باشی
" ههه باشه مواظبم "a.t
از پله ها بالا رفت و وارد اتاق شد
چمدونشو از داخل کمد بیرون آورد و مشغول جع کردن وسایل شد
۱۲.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.