وقتی ازت متنفر بود....
وقتی ازت متنفر بود....
پارت بیست و پنجم
ویو بورام
هول شده بودم نمیدونستم چی بگه که ....
+چ،چی؟! کیم بورام؟! آه آقای محترم اشتباه گرفتید بنده جانگ هانا هستم (درست گفتم اسمش رو ؟!)
_اما من...
جین:تهیونگ بیا بریم دیگه ول کن
_اومدم هیونگ
تهیونگ و جین داشتن میرفتند بیرون که در زنگوله در به صدا در اومد و همون موقع قیافه خندان کوک نمایان شد
کف دستم رو محکم کوبیدم به پیشانیم که تهیونگ گفت
_جئون جونگکوک ؟! خودتی ؟!
@بفرمایید
_اینجا چیکار میکنی ؟!نکنه ...
برگشت سمت من
_نکنه تو کیم بورام هستی ؟!
+نه آقا من که گفتم جانگ هانا هستم
_کوک بورام کو!؟
@نمیدونم
_کوکک تو بورام رو بردی بعد الان نمیدونی کجاست ؟!
@نه نه نمیدونم من رییس این کافه هستم بعد از اینکه بورام خوب شد و توانست راه بره از من جدا شد
_ب،بورام میتونه راه بره ؟!
@اره
جین:حالش خوبه ؟!
@چند روزی هست ازش خبر ندارم ولی آره حالش خوبه
_ کوک ...بورام کجاست ؟! نمیدونی ؟! میخوام ببینمش
کوک یه نگاه به من کرد و گفت
@نه ...نمیدونم کجاست
تهیونگ لبخند تلخی زد و
_ممنون
رفت بیرون
ویو کوک
همینکه ته و جین رفتند بیرون بورام رو دو زانو هاش افتاد سریع رفتم پیشش
@بورام حالت خوبه ؟!
+ا،اوهوم
@معلومه...بیا بریم
با کوک رفتیم بیرون خواستیم سوار ماشین بشیم که تهیونگ دوباره اومد
_ببخشید خانم جانگ
+بله
_میشه باهم دیگه دوست بشیم ؟!
+چ،چی؟!
_شما من رو یاد کسی که دوسش دارم میندازید میخوام باهاتون دوست بشم ...فقط دوست
+بله حتما
تهیونگ شمارشو داد و بعد رفت با کوک رفتیم خونه که
@براچی قبول کردی ؟!
+نمیدونم ...فقط فکر کردم اینجوری برای جفتمون بهتره
@درک میکنم
داشتیم حرف میزدیم که یه پیامک اومد
_هانا شی برای آشنایی بیشتر فردا پارک...باش ...منتظرم
+بهم پیام داده برم پارک فردا
@قبول کن
پیام بورام
+حتما ساعت پنج اونجا هستم
_اوکی
+فردا ساعت پنج میریم پارک
@چی میشد از همون اول جدا نمیشدی
+...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
پارت بیست و پنجم
ویو بورام
هول شده بودم نمیدونستم چی بگه که ....
+چ،چی؟! کیم بورام؟! آه آقای محترم اشتباه گرفتید بنده جانگ هانا هستم (درست گفتم اسمش رو ؟!)
_اما من...
جین:تهیونگ بیا بریم دیگه ول کن
_اومدم هیونگ
تهیونگ و جین داشتن میرفتند بیرون که در زنگوله در به صدا در اومد و همون موقع قیافه خندان کوک نمایان شد
کف دستم رو محکم کوبیدم به پیشانیم که تهیونگ گفت
_جئون جونگکوک ؟! خودتی ؟!
@بفرمایید
_اینجا چیکار میکنی ؟!نکنه ...
برگشت سمت من
_نکنه تو کیم بورام هستی ؟!
+نه آقا من که گفتم جانگ هانا هستم
_کوک بورام کو!؟
@نمیدونم
_کوکک تو بورام رو بردی بعد الان نمیدونی کجاست ؟!
@نه نه نمیدونم من رییس این کافه هستم بعد از اینکه بورام خوب شد و توانست راه بره از من جدا شد
_ب،بورام میتونه راه بره ؟!
@اره
جین:حالش خوبه ؟!
@چند روزی هست ازش خبر ندارم ولی آره حالش خوبه
_ کوک ...بورام کجاست ؟! نمیدونی ؟! میخوام ببینمش
کوک یه نگاه به من کرد و گفت
@نه ...نمیدونم کجاست
تهیونگ لبخند تلخی زد و
_ممنون
رفت بیرون
ویو کوک
همینکه ته و جین رفتند بیرون بورام رو دو زانو هاش افتاد سریع رفتم پیشش
@بورام حالت خوبه ؟!
+ا،اوهوم
@معلومه...بیا بریم
با کوک رفتیم بیرون خواستیم سوار ماشین بشیم که تهیونگ دوباره اومد
_ببخشید خانم جانگ
+بله
_میشه باهم دیگه دوست بشیم ؟!
+چ،چی؟!
_شما من رو یاد کسی که دوسش دارم میندازید میخوام باهاتون دوست بشم ...فقط دوست
+بله حتما
تهیونگ شمارشو داد و بعد رفت با کوک رفتیم خونه که
@براچی قبول کردی ؟!
+نمیدونم ...فقط فکر کردم اینجوری برای جفتمون بهتره
@درک میکنم
داشتیم حرف میزدیم که یه پیامک اومد
_هانا شی برای آشنایی بیشتر فردا پارک...باش ...منتظرم
+بهم پیام داده برم پارک فردا
@قبول کن
پیام بورام
+حتما ساعت پنج اونجا هستم
_اوکی
+فردا ساعت پنج میریم پارک
@چی میشد از همون اول جدا نمیشدی
+...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
۷.۱k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.