چندپارتی فیک:وقتی باهم دعوا کردید و بعد از مدت ها همدیگر
چندپارتی فیک:وقتی باهم دعوا کردید و بعد از مدت ها همدیگر را میبینید...
part⁴
تقلا میکردی ولی اون زورش از تو بیشتر بود
سوار ماشینت کرد و خودش نشست پشت فرمون و حرکت کرد
توی ماشین هی بهش میگفتی که نگه داره میخوای پیاده بشی اینجور چیزا که یهو ماشین زد بغل و ایستاد
میخواستی از ماشین پیاده بشی که در ماشین رو قفل کرد وقتی که برگشتی طرفش که بهش بگی قفل رو باز کن
تا برگشتی بدون اینکه بزار حرفی بزنی لبش رو گذاشت رو لبات و درحال بوسیدنت بود
هم اهیش نمیکردی و اون در حال بوسیدنت بود
و بعد از چنددیقه ازتجدا شد و بهتگفت...
Y/B,F/N:"ببخشید"
شکه شده بودی اولین بار بود که ازت عذرخواهی میکرد و بهش گفتی...
Y/N:"چی؟"
Y/B,F/N:"معذرت میخوام که سرت داد زدم تقصیر خودمه که روت حساسم"
Y/N:"هاا؟اهان"
Y/B,F/N:"ولی قبول کن که تقصیر خودتم هست"
Y/N:"چی؟"
Y/B,F/N:"تو میدونی چقدر دوس دارم، عاشقتم روت حساسم دوست ندارم هیچ مردی نزدیکت بشه ولی باز میری پیشون"
Y/N:"خوب میان پیشم باهام حرف میزنن منم باهاشون حرف میزنم، نمیشه که هیچی نگمکه"
Y/B,F/N:"چرا میشه؛یکم حرف بزن بعد برو، وایسنسا باهاشون خوب گرم بگیر"
Y/N:"خب اونا که کاریم ندارن"
Y/B,F/N:"برای تو اینطوریه؛ تو آدم مهربونی هستی هر کی که نزدیکت بشه باهاش خوبی تو قصدت دوستیه ولی اون نه به چشم دیگه ای نگات میکنن"
Y/N:"اگه نگاه کنن خودم اجازه نمیدم، خودم مواظب خودم هستم"
Y/B,F/N:"مواظب خودتی؟"
Y/N:"آره پس چی از پس خودم برمیام"
Y/B,F/N:"پس چرا وقتی که داشتم با خودم میکشیدمت کاری باهام نداشتی؟"
Y/N:"اعممم خببب..."
Y/B,F/N:"خب چیزی، زورت نمیرسه، توی این هشت ماه کل هُم حواسم پیشت بود مواظبت بودم که نکنه بلای سرت بیاد"
Y/N:"حواست بهم بوده"
Y/B,F/N:"پس چی؛ حواسم بهت بود که نکنه یه وقت بزنه بسرت کاری کنی"
Y/N:"من که کاری نمیکنم"
Y/B,F/N:"تو کاری نمیکنی ولی با این حرف زدنت آدمو جذب خودت میکنی"
Y/N:"(خنده)"
Y/B,F/N:"چرا میخندی؟"
Y/N:"هیچی هیچی ببخشید"
Y/B,F/N:"خُل"
ماشین رو روشن میکنه و راه میوفته
Y/N:"من برسون خونه ام"
Y/B,F/N:"لازم نکرده"
Y/N:"چرا؟"
Y/B,F/N:"میریم خونه ای من، قضیه ای این پسره توی کلاب رو بهم میگی ببینم کیه"
Y/N:"خب همین جا بهت میگم"
Y/B,F/N:"توی خونه باهات بازم باهات کار دارم"
پایان
نویسنده:آخرش خیلی بد شد، چیزی به ذهنم نرسید دیگه شرمنده✨️
part⁴
تقلا میکردی ولی اون زورش از تو بیشتر بود
سوار ماشینت کرد و خودش نشست پشت فرمون و حرکت کرد
توی ماشین هی بهش میگفتی که نگه داره میخوای پیاده بشی اینجور چیزا که یهو ماشین زد بغل و ایستاد
میخواستی از ماشین پیاده بشی که در ماشین رو قفل کرد وقتی که برگشتی طرفش که بهش بگی قفل رو باز کن
تا برگشتی بدون اینکه بزار حرفی بزنی لبش رو گذاشت رو لبات و درحال بوسیدنت بود
هم اهیش نمیکردی و اون در حال بوسیدنت بود
و بعد از چنددیقه ازتجدا شد و بهتگفت...
Y/B,F/N:"ببخشید"
شکه شده بودی اولین بار بود که ازت عذرخواهی میکرد و بهش گفتی...
Y/N:"چی؟"
Y/B,F/N:"معذرت میخوام که سرت داد زدم تقصیر خودمه که روت حساسم"
Y/N:"هاا؟اهان"
Y/B,F/N:"ولی قبول کن که تقصیر خودتم هست"
Y/N:"چی؟"
Y/B,F/N:"تو میدونی چقدر دوس دارم، عاشقتم روت حساسم دوست ندارم هیچ مردی نزدیکت بشه ولی باز میری پیشون"
Y/N:"خوب میان پیشم باهام حرف میزنن منم باهاشون حرف میزنم، نمیشه که هیچی نگمکه"
Y/B,F/N:"چرا میشه؛یکم حرف بزن بعد برو، وایسنسا باهاشون خوب گرم بگیر"
Y/N:"خب اونا که کاریم ندارن"
Y/B,F/N:"برای تو اینطوریه؛ تو آدم مهربونی هستی هر کی که نزدیکت بشه باهاش خوبی تو قصدت دوستیه ولی اون نه به چشم دیگه ای نگات میکنن"
Y/N:"اگه نگاه کنن خودم اجازه نمیدم، خودم مواظب خودم هستم"
Y/B,F/N:"مواظب خودتی؟"
Y/N:"آره پس چی از پس خودم برمیام"
Y/B,F/N:"پس چرا وقتی که داشتم با خودم میکشیدمت کاری باهام نداشتی؟"
Y/N:"اعممم خببب..."
Y/B,F/N:"خب چیزی، زورت نمیرسه، توی این هشت ماه کل هُم حواسم پیشت بود مواظبت بودم که نکنه بلای سرت بیاد"
Y/N:"حواست بهم بوده"
Y/B,F/N:"پس چی؛ حواسم بهت بود که نکنه یه وقت بزنه بسرت کاری کنی"
Y/N:"من که کاری نمیکنم"
Y/B,F/N:"تو کاری نمیکنی ولی با این حرف زدنت آدمو جذب خودت میکنی"
Y/N:"(خنده)"
Y/B,F/N:"چرا میخندی؟"
Y/N:"هیچی هیچی ببخشید"
Y/B,F/N:"خُل"
ماشین رو روشن میکنه و راه میوفته
Y/N:"من برسون خونه ام"
Y/B,F/N:"لازم نکرده"
Y/N:"چرا؟"
Y/B,F/N:"میریم خونه ای من، قضیه ای این پسره توی کلاب رو بهم میگی ببینم کیه"
Y/N:"خب همین جا بهت میگم"
Y/B,F/N:"توی خونه باهات بازم باهات کار دارم"
پایان
نویسنده:آخرش خیلی بد شد، چیزی به ذهنم نرسید دیگه شرمنده✨️
۱۳.۶k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.