half brother فصل ۲ part : ۱۴

چلسی جونگکوک رو راضی کرده بود تا کنار بقیه خانواده بایسته هر چند که جونگکوک به شدت مخالف بود به لحظه حتی فکر کردم اماده است که حتی شده با دعوا از زیر این کار شونه خالی کنه
آرایش مرگ روی صورت جونگسو عجیب بود و حتی باعث شده بود جونگسو جونگسو نباشه دیدن اینکه اون، اونجا روی تابوت خوابیده سخت بود و برام یاداور مرگ پدرم می شد
جونگکوک حتی بلند نشد تا بره سمت تابوت و تمام مدت کنار چلسی ساکت و خاموش و گرفته ایستاده بود و جای اون چلسی کسی بود که جواب (غم آخرتون باشه) های مردم رو می داد
جونگکوک یه جوری بود انگار که امکان داشت هر لحظه بشکنه و حس می کردم تنها کسی که اینو فهمیده منم !
نیاز به دستشویی باعث تا بلند شدم و به مامانم بگم که سریع بر میگردم
متاسفانه نتونستم دستشویی رو پیدا کنم و به جاش از یه سالن خالی سر در آوردم
یکم بوی نم میداد ولی نسبت به اون سالن پر سر و صدای مراسم به موهبت به نظر می رسید.
وقتی داشتم از یه خروجی دیگه رد میشدم بالاخره تونستم تابلوی دستشویی رو ببینم
وقتی کارم تموم شد و بیرون زدم دیدن جونگکوک تنها روی کاناپه باعث شد تا موهای تنم سیخ شن
ارنج هاشو روی زانوهاش گذاشته بود و سرش توی دستاش بود. حتی وقتی دستاشو پایین آورد سرش هم چنان پایین بود گوش هاش قرمز بودن و پشتش بالا و پایین می شد و خبر از نفسهای عمیقش می دادن
این یه لحظه ی خصوصی برای جونگکوک بود و حس مزاحمو داشتم. نمی دونم اون نگاه شکست خورده اش بود یا چیز دیگه ولی نمیخواستم منو ببینه و مشکل اینجا بود که برای رسیدن به پله ها باید از جلوش رد می شدم
علیرغم اینکه قلبمو چند ساعت پیش شکسته بود حس جلو رفتن و اروم کردنش داشت منو دیوونه میکرد ولی میدونستم که بعد از چیزایی که بارم کرده این جا جای من نیست
پس اروم و بی صدا از کنارش گذشتم نزدیک به پله ها بودم که صداش متوقفم کرد.
_ وایسا
روی پاشنه چرخیدمو و طفره رفتم
+ باید برگردم پیش مامان
_ فقط به چند لحظه بهم وقت بده
(چقدر پرو و تنهاست این جونگکوک)
لباس سیاهمو با دست صاف کردم و رفتم سمتش و کنارش روی مبل جا گرفتم
حس گرمای تنش از این فاصله و پاش که به پام میخورد باعث شد قلبم تند بزنه
+ حالت خوبه؟
نگاهم کرد و سرشو به نشونه ی نه تکون داد
برای کنترل کردن خودم که بغلش نکنم دست هامو روی ران هام گذاشتم
_ این جا جای تو نیست
و بعد تموم بدنم از حس دستش روی زانوم سوخت
تماسش تمام برنامه هایی که بعد از صحبتمون توی باغ چیده بودم رو خراب کرد
_ چیزی که بهت قبل تر گفتم.....من...متاسفم.
+ کدوم قسمتش؟

خب خب خوشگلای من اینم از پارت جدید حمایت کنید یادتون نره
برای پارت هدیه بعدی لایکاتون بالای ۲۵ تا باشه ببینم چی میکنید
دیدگاه ها (۲۸)

half brother فصل 2 part : 15

half brother فصل ۲ part : 16

half brother فصل ۲ part : 13

half brother فصل ۲ part : 12

#رُز_زخمی_منPart. 62هواپیما در ارتفاع اوج قرار داشت و شهر زی...

خیلیا فکر می‌کنن وقتی بچه رو بالا و پایین میندازن ، اون داره...

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹قرار بود همه دانش آموزا و خانواده هاشون بیان جلس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط