Psycho killerقاتل روانی

Psycho killer(قاتل روانی)

Part 40

قطره اشکی از گوشه چشمش بر روی گونه زخمیش افتاد نگاهش از جامدادی گرفت که حالا دیگر چیزی ازش باقی نمانده بود با خشم فراوانی که داشت تموم قدرتش جمع کرد به سمت جانگهی حمله ور شد

تموم بچه ها و خود جانگهی از این حرکت جیمین شکه شده بودن پسری که تا الان به هیچ کدوم از حرفا و رفتارهاشون واکنشی نشون نداده بود حالا داشت با تموم قدرتش کتکش میزد

جیمین حسابی جانگهی کتک میزد تموم عقده های این یک ماه تموم بلاهایی که سرش اورده بودن داشت با کتک زدناش تلافی میکرد
همینطور که در حال کتک زدن جانگهی بود ناگهان با صدای سوفیا دست از کتک زدن جانگهی برداشت نگاهش به او داد

سوفیا مثل همیشه داخل اتاقش بود و پرونده بچه های به سرپرست گرفته شده را نگاهی میکرد خوشحال بود از اینکه اونا صاحب خانواده شده بودن

همانطور که به پرونده ها نگاه میکرد مسئله ای تمام فکر و حواسش پرت کرده بود ، دودل و نگران بود از اینکه این موضوع با جیمین درمیان بزاره یا نه؟؟؟؟ یعنی قبول میکرد یا نه ؟؟؟؟ البته بایدم قبولش میکرد چون این موضوع به کل سرنوشتش تغییر میداد

با بی حوصلگی و کلافگی خودکارش لای برگه ها گذاشت و پرونده بست به تکیه گاه صندلی تکیه داد و ساق دستاش بر روی چشماش گذاشت اما ثانیه نگذشت که چشماش باز کرد و با خودش گفت

سوفیا : دیر وقته بهتره برم بخوابم

از روی صندلیش بلند شد و از اتاق خارج شد با شنیدن صدای هیاهو بچه ها با خودش گفت احتمالا دارن برای خواب اماده میشن پس بی توجه به صداها به راهش ادامه داد اما با شنیدن صدای جانگهی سر جایش ایستاد

(اخه کدوم ادمی هدیه خو*ک کثیفی مثل تو که همیشه پست و بی ارزشه قبول میکنه )

سوفیا با شنیدن همچین جمله ای که جانگهی به جیمین گفت دیگر نتونست بی تفاوت باشد با خشم فراوانی که از چشماش می بارید به سمت منشا صدا حرکت کرد

وقتی به حیاط رسید با دیدن صحنه ای چشماش گرد شد ، تعجب میشد از چشماش خوند باورش نمیشد پسری که تا الان مظلوم و ساکت بود و هیچ کاری نمیکرد و هیچ گاه هم به کسی زور نمی‌گفت حالا داشت با کسی دعوا میکرد و کتکش میزد

اون جیمین بود که داشت جانگهی کتک میزد و جانگهی هم مثل ابر بهاری گریه میکرد و التماس میکرد که تمومش کنه اما جیمین دست بردار نبود تا اینکه سوفیا با صدای بلندی شروع به حرف زدن کرد تا شاید دعوا خانمه پیدا کند









ادامه دارد .......
دیدگاه ها (۰)

Psycho killer(قاتل روانی)Part 41اون جیمین بود که داشت جانگهی...

Regret پشیمونیتکپارتی جیمین بازم مثل همیشه بود اصلا روحیه ند...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 39جیمین تموم زورش جمع کرد از ج...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 38هوا تاریک شده بود و شب فرا ر...

قلب سیاه نشان سرخ

( گناهکار ) ۱۳۶ part قدمی برداشت تا از کنارش رد بشه اما باز...

برده ﴾۳۶ part جونگ کوک متاسف سری تکون داد و روبه خواهرش کرد:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط