اندکی چصناله
اندکی چصناله:
این بار که قلبم شکست گریه نکردم، حرف نزدم، خودم رو به در و دیوار نکوبیدم، به جاش معدهام درد گرفت، به جاش ریزش مو گرفتم، به جاش بیخواب شدم، به جاش تیک عصبی گرفتم، به جاش وزن کم کردم، به جاش یادم رفت چی میخواستم بگم، به جاش وسایلم رو جا گذاشتم، به جاش حواس پرت شدم، به جاش خودم رو از دست دادم.
شاید اصلا من لیاقت اونو ندارم
چرا هیچوقت نتونستم حرف دلمو بهش بزنم؟
چرا اون اینکارو باهام کرد؟
اونی که من دوستش داشتم،...
سرد و بی احساس شد
چرا هیچوقت نتونستم یه زندگی راحت داشته باشم؟
چرا همیشه بهم میگن اضافی؟
انتظاری ازش نیست منو حتی خانوادمم دوست ندارن چه برسه به اطرافیان
من خودمو بخاطرش فدا کردم
اما اون چیکار کرد؟
سرد و بی احساس شد؛
یعنی اگه باهاش دوست نمیشدم اینجوری میشد؟
اما من فقط و فقط دوستش داشتم..
Kang Se-beok:)...
این بار که قلبم شکست گریه نکردم، حرف نزدم، خودم رو به در و دیوار نکوبیدم، به جاش معدهام درد گرفت، به جاش ریزش مو گرفتم، به جاش بیخواب شدم، به جاش تیک عصبی گرفتم، به جاش وزن کم کردم، به جاش یادم رفت چی میخواستم بگم، به جاش وسایلم رو جا گذاشتم، به جاش حواس پرت شدم، به جاش خودم رو از دست دادم.
شاید اصلا من لیاقت اونو ندارم
چرا هیچوقت نتونستم حرف دلمو بهش بزنم؟
چرا اون اینکارو باهام کرد؟
اونی که من دوستش داشتم،...
سرد و بی احساس شد
چرا هیچوقت نتونستم یه زندگی راحت داشته باشم؟
چرا همیشه بهم میگن اضافی؟
انتظاری ازش نیست منو حتی خانوادمم دوست ندارن چه برسه به اطرافیان
من خودمو بخاطرش فدا کردم
اما اون چیکار کرد؟
سرد و بی احساس شد؛
یعنی اگه باهاش دوست نمیشدم اینجوری میشد؟
اما من فقط و فقط دوستش داشتم..
Kang Se-beok:)...
- ۴.۸k
- ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط