جین دست ات رو گرفت و میشونیشو بوس کرد
جین دست ات رو گرفت و میشونیشو بوس کرد
دکتر اومد گفت
دکتر: حالشون خوبه
جین :اره
دکتر :میخواستم یه چیزی بهتون بگم
جین :بفرمایید
دکتر: درخواست عمل گوش داده بودین
جین:بله
دکتر:ماه بعد یعنی 6 ژانویهٔ میتونیم عمل
داشته باشیم
جین:م.ماه بعد
دکتر :بله متاسفانه تمام تایم ها پره...
تا اون وقت میتونید صبر کنید
جین :بله
دکتر: فردا سعمک تهیه کنید
تا خانم کیم ات بتونن صدا ها رو بشنون
جین:میتونیم امروز از سعمک استفاده کنیم
دکتر :نه چون امروز این اتفاق براشون افتاده
خوبه که فردا استفاده کنه
دکتر :تعظیم کوچیکی کرد و رفت
خلاصه ات مرخص شد
اومدن خونه ات احساس میکرد یه مرده شده
جین دستشو محکم گرفته بود با هم به خونه
رفتن (اعضا هم باهاشون به خونه رفتن )
اعضا روی مبل نشستن جین رفت آشپز خونه
تا چیزی درست کنه بخورن
کوک:ات میشه باهم حرف بزنیم اگه راضی
نیستی مجبورت نمیکنم (اینا رو توی چت
میگه )
ات:باشه
کوک: چرا مشکل گوشت رو از ما پنهون کردی
توی چشمای ات بغض بدی بود
ات: میترسیدم هیشکی حرفمو باور نکنه همه
مسخرم کنن میترسیدم از .....از چشم جین
بیوفتم
کوک:تو که میدونی جین چقدر دوستت
داره
ات با سرش حرف جین رو تایید کرد جین اومد
پیش بقیه
ات: دکتر چی گفت
جین:کوک لطفا بهش نگو میترسه
کوک توی چت نوشت چیز خاصی نگفت
خلاصه همگی شام خوردن اعضا یکی یکی رفتن خونه هاشون
ات :جین (ناراحت)
جین:....
ات:دکتر چی گفت
جین دستشو چپ و راست کرد به معنی اینکه
هیچی ولش کن
جین دست ات رو گرفت و برد توی اتاق با هم خوابیدن
اینم پارت 4
دکتر اومد گفت
دکتر: حالشون خوبه
جین :اره
دکتر :میخواستم یه چیزی بهتون بگم
جین :بفرمایید
دکتر: درخواست عمل گوش داده بودین
جین:بله
دکتر:ماه بعد یعنی 6 ژانویهٔ میتونیم عمل
داشته باشیم
جین:م.ماه بعد
دکتر :بله متاسفانه تمام تایم ها پره...
تا اون وقت میتونید صبر کنید
جین :بله
دکتر: فردا سعمک تهیه کنید
تا خانم کیم ات بتونن صدا ها رو بشنون
جین:میتونیم امروز از سعمک استفاده کنیم
دکتر :نه چون امروز این اتفاق براشون افتاده
خوبه که فردا استفاده کنه
دکتر :تعظیم کوچیکی کرد و رفت
خلاصه ات مرخص شد
اومدن خونه ات احساس میکرد یه مرده شده
جین دستشو محکم گرفته بود با هم به خونه
رفتن (اعضا هم باهاشون به خونه رفتن )
اعضا روی مبل نشستن جین رفت آشپز خونه
تا چیزی درست کنه بخورن
کوک:ات میشه باهم حرف بزنیم اگه راضی
نیستی مجبورت نمیکنم (اینا رو توی چت
میگه )
ات:باشه
کوک: چرا مشکل گوشت رو از ما پنهون کردی
توی چشمای ات بغض بدی بود
ات: میترسیدم هیشکی حرفمو باور نکنه همه
مسخرم کنن میترسیدم از .....از چشم جین
بیوفتم
کوک:تو که میدونی جین چقدر دوستت
داره
ات با سرش حرف جین رو تایید کرد جین اومد
پیش بقیه
ات: دکتر چی گفت
جین:کوک لطفا بهش نگو میترسه
کوک توی چت نوشت چیز خاصی نگفت
خلاصه همگی شام خوردن اعضا یکی یکی رفتن خونه هاشون
ات :جین (ناراحت)
جین:....
ات:دکتر چی گفت
جین دستشو چپ و راست کرد به معنی اینکه
هیچی ولش کن
جین دست ات رو گرفت و برد توی اتاق با هم خوابیدن
اینم پارت 4
۱۲.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.