وقتی دوست داداشت بود.....
وقتی دوست داداشت بود.....
🦋Part=2🦋
"تو اتاق"
هانا:خب تو چند سالته؟!
یوجین:18
هانا:وای من ازت یک سال بزرگترممم
یوجین:عهه واقعااا
هانا:هعی چیکار کنیم بنظرت؟!
یوجین:بیا بریم بار
هانا:اوه اوه نه الان نمیشه
یوجین:توروخدااا
هانا:خو بیا بریم به پسرا بگیم با اونا بریم
یوجین:اوکیییی
"تو حال"
هانا:ته ته؟
تهیونگ:بله؟!
هانا:ته ته جونمم بریم بار؟!'مظلوم'
تهیونگ:نه
کوک:کی گفت بریم بار؟!
یوجین:من'مظلوم'
کوک:تو؟!'عصبی'
هانا:بابا خب شماها هستین چیزی نمیشه اه
تهیونگ:خب اوکی
هانا و یوجین:یس'دستاشونو میزنن بهم'
کوک:این دوتارو چه باهم جور شدن
هانا:خب آره خب'خنده'
کوک:هاه هاه هاه ک*نمک'پوکر'
هانا:ک....داداشتم تو کونت
تهیونگ:چرا از مننن استفاده میکنینننننن
یوجین:پف قصد بلند شدن ندارین؟!
هانا:وای من برم لباس بپوشم
"20مین بعد"
تهیونگ:حیف که خواهرمههه.....
بابا بیا دیگهههههه
هانا:دهنتو ببند بببن چقدر خوشگل شدممم
تهیونگ:عالی شدیی'خنده'
کوک:'خیلی خوشگله' "تو دلش میگه"
🦋Part=2🦋
"تو اتاق"
هانا:خب تو چند سالته؟!
یوجین:18
هانا:وای من ازت یک سال بزرگترممم
یوجین:عهه واقعااا
هانا:هعی چیکار کنیم بنظرت؟!
یوجین:بیا بریم بار
هانا:اوه اوه نه الان نمیشه
یوجین:توروخدااا
هانا:خو بیا بریم به پسرا بگیم با اونا بریم
یوجین:اوکیییی
"تو حال"
هانا:ته ته؟
تهیونگ:بله؟!
هانا:ته ته جونمم بریم بار؟!'مظلوم'
تهیونگ:نه
کوک:کی گفت بریم بار؟!
یوجین:من'مظلوم'
کوک:تو؟!'عصبی'
هانا:بابا خب شماها هستین چیزی نمیشه اه
تهیونگ:خب اوکی
هانا و یوجین:یس'دستاشونو میزنن بهم'
کوک:این دوتارو چه باهم جور شدن
هانا:خب آره خب'خنده'
کوک:هاه هاه هاه ک*نمک'پوکر'
هانا:ک....داداشتم تو کونت
تهیونگ:چرا از مننن استفاده میکنینننننن
یوجین:پف قصد بلند شدن ندارین؟!
هانا:وای من برم لباس بپوشم
"20مین بعد"
تهیونگ:حیف که خواهرمههه.....
بابا بیا دیگهههههه
هانا:دهنتو ببند بببن چقدر خوشگل شدممم
تهیونگ:عالی شدیی'خنده'
کوک:'خیلی خوشگله' "تو دلش میگه"
۵.۰k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.