ببین

ببین
تو جاودانه شدی...
این قلب برای تو می‌تپد،
این نگاه رد آمدنت را
از ته خیابان می‌گیرد...
هر روز
این قلم برای تو
می‌چرخد...
هنوز در دلم شاعری
همچو شمع شعله می‌کشد
پروانه‌یِ نارنجی من !
هر قطره که می‌چکم
یک شعر به دامنت می‌افتد
بزن به موهات
و راه بیفت
می‌خواهم آمدنت را
قاب کنم...
دیدگاه ها (۰)

باران که می بارد دلتنگ می‌شومازپشت پنجره ی باران خورده نگاهم...

تا هنگامی کههنوز کلماتی دارم تا عشق خود رابه تو ابراز کنم، ز...

قبول داری؟

-‌‌محبوبم؛اشتباه گفته‌اند نیمه ی گمشده‌ای! تو تمام گمشده‌ی م...

چپتر ۱۲ _ سایه انتقامکوهستان ساکت است. نه باد می وزد، نه جیر...

آنچه از محتوای این داستان برمی آید حضور شیطان در عالم جزء بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط