نامهام را با جوهری سرخ مینویسم نه از روی انتخابکه از

نامه‌ام را با جوهری سرخ می‌نویسم نه از روی انتخاب...که از روی عادت.... این دست‌ها دیگر بلد نیستند جز با زخم سخن بگویند هر خطی که بر پوستم می‌کشم نه فریاد است و نه اعتراض فقط راهی‌ست برای آن‌که سنگینی درونم لحظه‌ای سبک شود
خون بر زمین می‌چکد و من نگاهش می‌کنم مثل تماشای بارانی که سال‌هاست دیگر خیسی‌اش را حس نمی‌کنم درد باید بسوزاند اما برای من تنها تصویری‌ست خاموش... زخمی بر تن که بازتاب زخمی در جان است
گاهی فکر می‌کنم اگر کسی می‌خواست حال مرا بخواند باید از لابه‌لای همین قطره‌های سرخگون بخواند چرا که زبانم خاموش مانده و چشم‌هایم ....تنها خیره و بی حس....من به این سرخی عادت کرده‌ام...عادت تلخی که به جای اشک.... به جای کلمات...خون سرخ بر زمین جاری می‌شود....شاید این تنها راهی‌ست که هنوز می‌توانم مطمئن شوم زنده‌ام
دیدگاه ها (۲)

عشق تو در وجودم ریشه دوانده استهر نفسم گواهی می‌دهد که نامت ...

گاهی بغضی در گلو می‌ماندآن‌چنان سنگین که حتی جرئت گریستن را ...

دیدم که غم خاموش بر کناری بنشسته، اشک بی‌صدا فرو می‌ریخت و ا...

چو گفتی "توانی زنی خنجرم،فرو بر به ژرفای این پیکرم.اگر خون ر...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

عشـق تحقیر شده 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵‌‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط