دلبری دل بسته بود اما دلش با ما نبود

دلبری دل بسته بود اما دلش با ما نبود
قلب سردی بود درجان دلش گرما نبود

یکدلیها مینمود و ادعایی داشت،لیک
یک دلی ها بود ،
اما با دلم اصلا نبود

تک زلیخایی که با یوسف ترین عاشقم،
پیرهن ها میدرید اما دلش ،شیدا نبود

آه ،واویلا
دلم را سخت مجنون کرده بود
گر چه لیلا بود ،
اما ، آه ه ه واویلا نبود

چشم او دریایی و چشم و دلم دریاترین
در قیاس اشک هایم وسعت دریا نبود

هفت شهر عشق را در طالعم گشتم، ولی
حیف در پسکوچه تقدیر من پیدا نبود

آه ای غم‌ های زرد و خشک ایام خزان ؟
درد و داغ هیچ عشقی این قدر یلدا نبود
دیدگاه ها (۷)

دیدمت چشم تو جا در چشم های من گرفتآتشـی یک لحـظه آمد در دلـم...

خدا شکر سایه این پیرغلام امام حسین روی سرم هستفدای دستای زحم...

❤❤❤❤❤❤غیر از غم اندوه تو ای یار نبردمبردم همه از یاد و تو رخ...

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آن که جـــان بسپ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط