p32💕
p32💕
یک ساعت قبل جشن
جین. آماده ا....ی
ات. چطور شدم
جین. ات کجاست
ات. ها
جین. ات رو چیکار کردی
ات. یاااا
جین. خیلی خوشگل شدی
ات. مرسی
نقابم رو برای جشن بالماسکه پوشیدم و وارد عمارت شدیم هنوز خیلیا نیومده بودن و دور میز اصلی فقط چند نفر با رئیس اصلی این جشن نشسته بودن
ات. اجازه دارم؟
_البته
نشستیم دور میز و کم کم همه اومدن و بعد چند دقیقه جیمین هم اومد و به من زل زد
_خیلی خب حالا که دور هم جمع شدیم میتونیم ماسک هارو در بیاریم و شما لیدیه زیبا.... نگران نباشید کسی به غیر از افراد دور میز شما رو نمیبینه اینجا محوطه ی خصوصیه
ات. اوکی
ماسکاشونو دراوردن و منتظر من بودن من هم ماسکم رو درووردم که جیمین با چشمای باز نگاهم کرد اما براش طبیعی شد انگار که احتمال میداد من باشم
بعد چند ساعت شراب خوردن و صحبت راجب اینکه کی با کی شریک بشه صبحت میشد اما جیمین و من زیاد نخوردیم که مست نشیم. چشم ازم برنمیداشت
جام شرابم رو برداشتم و رفتم توی بالکن تا هوا بخورم که جیمین هم کنارم وایساد که از داخل پسرا متوجه شدن و با فاصله ی دور نگامون میکردن
جیمین. چرا
ات. خودت خوب میدونی
جیمین. توی بندرگاه حرفام رو شنیدی
ات. دلیل نمیشه بخاطرش سر من عصبانیتت رو خالی کنی اما تو اینکارو کردی هیچوقت یادم نمیره
جیمین. اشتباه بزرگی کردم
ات. هوم
یکم از شرابم خوردم
جیمین. ات
جیمین. نگام کن
بهش نگاه کردم
جیمین. فرصت دارم جبران کنم؟
ات. نه
جیمین. حتی در حد فرصت هم دوسم نداری؟
نگاهمو دزدیدم
جیمین. ات جوابمو بده
ات. نه... من دیگه دوست ندارم
جیمین. به چشمام نگاه کن و جواب بدههه
به چشماش نگاه کردم
ات. نمیتونم عاشقت باشم
یه قدم نزدیکم شد
جیمین. اشتباهات قابل بخششن
ات. اما نه اون اشتباهی که تو در حقم کردی
یه قدم نزدیک تر شد و من رفتم عقب هی میومد جلو و من عقب میرفتم که چرخوندم و بین دستاش و محافظ تراس گیرم انداخت و نزدیک تر شد طوریکه نفسای داغش به گردنم میخورد. بزور نفس میکشیدم اما بوی تنش داشت مستم میکرد اگه یکم دیگه میموند میبوسیدمش
جیمین. من اینطور فکر نمیکنم*پوزخند
ات. سر به سرم نزار
جیمین. نباید اینطوری عاشقم میکردی که دیوونه بشم و هر شب تا خرخره ویسکی بخورم و تورو توی خونه تصور کنم
داشتم کم میووردم
پوزخندی زد و ازم جدا شد
جیمین. بفرمایید لیدی
با دلتنگی توی چشماش نگاه کردم و بخاطر نزدیکی بیش از حد چند دقیقه پیشمون، پاهام سست شده بود و تعادلم به هم خورده بود
ات. یکم دیگه میمونم
پوزخند زد چون میدونست هرموقع نزدیکم میشه پاهام سست میشه بعدم رفت که بچه ها اومدن پیشم
نام. خوبی؟عین لبو شدی
ات. چ.. چون گرمه
هوسوک دستمو گرفت و نبضمو چک کرد
هوسوک. سالمی؟نبضت خیلی بالاست
یونگی. بخاطر جیمینه*نیشخند
فلیکس. کمک میخوای؟
یک ساعت قبل جشن
جین. آماده ا....ی
ات. چطور شدم
جین. ات کجاست
ات. ها
جین. ات رو چیکار کردی
ات. یاااا
جین. خیلی خوشگل شدی
ات. مرسی
نقابم رو برای جشن بالماسکه پوشیدم و وارد عمارت شدیم هنوز خیلیا نیومده بودن و دور میز اصلی فقط چند نفر با رئیس اصلی این جشن نشسته بودن
ات. اجازه دارم؟
_البته
نشستیم دور میز و کم کم همه اومدن و بعد چند دقیقه جیمین هم اومد و به من زل زد
_خیلی خب حالا که دور هم جمع شدیم میتونیم ماسک هارو در بیاریم و شما لیدیه زیبا.... نگران نباشید کسی به غیر از افراد دور میز شما رو نمیبینه اینجا محوطه ی خصوصیه
ات. اوکی
ماسکاشونو دراوردن و منتظر من بودن من هم ماسکم رو درووردم که جیمین با چشمای باز نگاهم کرد اما براش طبیعی شد انگار که احتمال میداد من باشم
بعد چند ساعت شراب خوردن و صحبت راجب اینکه کی با کی شریک بشه صبحت میشد اما جیمین و من زیاد نخوردیم که مست نشیم. چشم ازم برنمیداشت
جام شرابم رو برداشتم و رفتم توی بالکن تا هوا بخورم که جیمین هم کنارم وایساد که از داخل پسرا متوجه شدن و با فاصله ی دور نگامون میکردن
جیمین. چرا
ات. خودت خوب میدونی
جیمین. توی بندرگاه حرفام رو شنیدی
ات. دلیل نمیشه بخاطرش سر من عصبانیتت رو خالی کنی اما تو اینکارو کردی هیچوقت یادم نمیره
جیمین. اشتباه بزرگی کردم
ات. هوم
یکم از شرابم خوردم
جیمین. ات
جیمین. نگام کن
بهش نگاه کردم
جیمین. فرصت دارم جبران کنم؟
ات. نه
جیمین. حتی در حد فرصت هم دوسم نداری؟
نگاهمو دزدیدم
جیمین. ات جوابمو بده
ات. نه... من دیگه دوست ندارم
جیمین. به چشمام نگاه کن و جواب بدههه
به چشماش نگاه کردم
ات. نمیتونم عاشقت باشم
یه قدم نزدیکم شد
جیمین. اشتباهات قابل بخششن
ات. اما نه اون اشتباهی که تو در حقم کردی
یه قدم نزدیک تر شد و من رفتم عقب هی میومد جلو و من عقب میرفتم که چرخوندم و بین دستاش و محافظ تراس گیرم انداخت و نزدیک تر شد طوریکه نفسای داغش به گردنم میخورد. بزور نفس میکشیدم اما بوی تنش داشت مستم میکرد اگه یکم دیگه میموند میبوسیدمش
جیمین. من اینطور فکر نمیکنم*پوزخند
ات. سر به سرم نزار
جیمین. نباید اینطوری عاشقم میکردی که دیوونه بشم و هر شب تا خرخره ویسکی بخورم و تورو توی خونه تصور کنم
داشتم کم میووردم
پوزخندی زد و ازم جدا شد
جیمین. بفرمایید لیدی
با دلتنگی توی چشماش نگاه کردم و بخاطر نزدیکی بیش از حد چند دقیقه پیشمون، پاهام سست شده بود و تعادلم به هم خورده بود
ات. یکم دیگه میمونم
پوزخند زد چون میدونست هرموقع نزدیکم میشه پاهام سست میشه بعدم رفت که بچه ها اومدن پیشم
نام. خوبی؟عین لبو شدی
ات. چ.. چون گرمه
هوسوک دستمو گرفت و نبضمو چک کرد
هوسوک. سالمی؟نبضت خیلی بالاست
یونگی. بخاطر جیمینه*نیشخند
فلیکس. کمک میخوای؟
۱.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.