در دریای سیاه قلبم درد را پارو میزنم اشک را شکار ...

در دریای سیاه ، قلبم ، درد را پارو میزنم ؛ اشک را شکار میکنم و استخوان مهبت را می‌جویَم ؛ دریغ از زره ای ، ' مهر '
دیدگاه ها (۲۳)

به حروف در هم ریخته مینگرم ، حرف هایم دِگر میلی به گفته شدن ...

به نظرم اگه ازش بپرسم" فقط بگو از چیش اومد خوشت ؟ "با عشق به...

هنگامی که مینوشتم ؛قلمِ در دستانم ، ناگهان ثابت شد ، تکان نم...

به خودم نگاه میکنم ؛ چیزی جز ، تو نمیبینم....

{امارات...نماد قتل و کشت و کشتار...است}

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

روزهایی که چشمانت از من دور شدند، چقدر آرزو کردمزمین بشکافد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط