بچه ها لطقا زیر هر سه پست کامنت بزارید🧸🪐
بچه ها لطقا زیر هر سه پست کامنت بزارید🧸🪐
"یک هفته بعد"
ویو جونگ کوک: توی این هفته آروم تر شدم و البته تصمیم گرفتم تهیونگو کاملا فراموش کنم این مدت خونه ی جیهوپ هیونگ موندم و امروز میخواستم زنگ پدرم بزنم
جونگ کوک: الو سلام پدر
آقای جئون: سلام پسرم
جونگ کوک: پدر میشه باند رو زود تر بهم بدید
آقای جئون: آره فردا بیا عمارت تا باند زو بزنم به نامت
کوک: چشم پدر
(خب فرد ناشناسی که توی پارت های اول بود جونگ کوک بود و افرادی که جونگ کوک توی مهمونی جی هوپ دیده بود خوانوادش بودن و جونگ کوک قراره مافیا بشه )
ویو تهیونگ
یه هفته از رفتن جونگ کوک میگذره و واقعا دیوونه شدم همه جا رو دنبالش گشتم ولی نیست توی فکر جونگ کوک بودم که زنگ در زده شد فکرد کردم جونگ کوکه و سریع رفتم در رو باز کنم ولی جیهوپ پشت در بود
ویو کوک
به جیوپ راجب خوانوادم گفتم و یه نامه برای تهیونگ نوشتم به جیهوپ گفتم بدتش به تهیونگ و خونه ی جیهوپ رو ترک کردم............
ویو ته
جیوپ یه برگه رو بهم داد گفت از طرف جونگ کوکه و بعدش سریع رفت
سریع برگه رو باز کردم شروع کردم به خوندن با هر کلمه ای میخونم بزگه بیشتر خیس میش جونگ کوک گفته بود دیگع دنبالش نگردم و ازم متنفره پاهام دیگه نتونست تحملم کنه و چشمام سیاهی رفتو بعدش دیگه چیزی نفهمیدم............
پنج سال بعد........
فصل اول تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینکه میدونم فصل اول پایانش بد بود ولی فصل دوم قراره پایان خوش باشه دوستون دارم منتظر فصل دوم باشید🥹🪐
"یک هفته بعد"
ویو جونگ کوک: توی این هفته آروم تر شدم و البته تصمیم گرفتم تهیونگو کاملا فراموش کنم این مدت خونه ی جیهوپ هیونگ موندم و امروز میخواستم زنگ پدرم بزنم
جونگ کوک: الو سلام پدر
آقای جئون: سلام پسرم
جونگ کوک: پدر میشه باند رو زود تر بهم بدید
آقای جئون: آره فردا بیا عمارت تا باند زو بزنم به نامت
کوک: چشم پدر
(خب فرد ناشناسی که توی پارت های اول بود جونگ کوک بود و افرادی که جونگ کوک توی مهمونی جی هوپ دیده بود خوانوادش بودن و جونگ کوک قراره مافیا بشه )
ویو تهیونگ
یه هفته از رفتن جونگ کوک میگذره و واقعا دیوونه شدم همه جا رو دنبالش گشتم ولی نیست توی فکر جونگ کوک بودم که زنگ در زده شد فکرد کردم جونگ کوکه و سریع رفتم در رو باز کنم ولی جیهوپ پشت در بود
ویو کوک
به جیوپ راجب خوانوادم گفتم و یه نامه برای تهیونگ نوشتم به جیهوپ گفتم بدتش به تهیونگ و خونه ی جیهوپ رو ترک کردم............
ویو ته
جیوپ یه برگه رو بهم داد گفت از طرف جونگ کوکه و بعدش سریع رفت
سریع برگه رو باز کردم شروع کردم به خوندن با هر کلمه ای میخونم بزگه بیشتر خیس میش جونگ کوک گفته بود دیگع دنبالش نگردم و ازم متنفره پاهام دیگه نتونست تحملم کنه و چشمام سیاهی رفتو بعدش دیگه چیزی نفهمیدم............
پنج سال بعد........
فصل اول تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینکه میدونم فصل اول پایانش بد بود ولی فصل دوم قراره پایان خوش باشه دوستون دارم منتظر فصل دوم باشید🥹🪐
۱۵.۹k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.