پنج سال بعد....
پنج سال بعد....
پنج سال گذشت! به حرف پنج ساله ولی برای تهیونگ پنج قرن گذشت! البته نمیشه توقعی دیگه هم داشه آخه پریزادش رفته بود! روحش ترکش کرده بود! درسته جونگ کوکی ترکش کرده و بود و اون دیگه مثل یه مرده متحرک بود!
ولی جونگ کوک...
کی این پسر انقدر بی رحم شده بود؟ جونگ کوک عزیز کرده اش رو فراموش کرده بود و دیگه شخصی به اسم کیم تهیونگ نمیشناخت! یکی از مافیا های قدرتمند جهان شده بود و با جیهوپ همکاری میکرد ولی خبر نداشت که تهیونگ همیشه حالش رو از جیهوپ میپرسه و از دور حواسش به پاره تنش هست!
تهیونگ و جونگ کوک هر دوتاشون مافیا های قوی ای شده بودن و توی جهان معروف بودن
جیوون الان یازده سالشه و هنوز هم انتظار جونگ کوک و میکشه!
ویو جونگ کوک☆
توی اتاق کارم نشسته بودم که در زده شد
"بیا تو"
مثل همیشه چهره ی آای لی نمایان شد و باعث شد اخم ریزی بین ابروی جونگ کوک بیوفته چون این آدم فقط موقعی که خراب کاری میکرد می اومد!
"دوباره چی شده"
پسر آب دهنش رو صدادار قورت داد و با صدای که سعی میکرد نلرزه شروع به حرف زدن کرد
"رئیس ما محموله ها رو به لندن فرستادیم ولی باند شبدر توی راه محموله رو...خب... "
جونگ کوک محکم دستش رو روی میز کوبید و با صدای بلندی لب زد
"محموله رو چی؟ دهن باز کن لعنتی"
"محموله رو منفجر کردن"
جونگ کوک بعد از شنیدن این حرف مشت محکمی به لیوانی که رو به روش بود زد و باعث شد دستش زخمی بشه و لیوان بشکنه
"یعنی چی که محموله رو منفجر کردن شما مگه اونجا نبودین "
پسر روبه روش که چشماش رو بسته بود آروم شروع به حرف زدن کرد
"قربان اون باند روسیه ای خیلی قوی هستم کل نیرو هامون رو کشتن و همینطور محموله ی باند سرخ و سفید رو هم منفجر کردن"
باند سرخ و سفید؟
جونگ کوک خوب میدونست اون باند برای کیه!
پوزخندی از روی خوشحالی زد دستش به نشونه ی برو بیرون تکون داد لی بعد از احترام گذاشتن سریع از اتاق خارج شد
و جونگ کوک فقط یک کلمه رو زیر لب زمزمه کرد
"کیم تهیونگ"
پنج سال گذشت! به حرف پنج ساله ولی برای تهیونگ پنج قرن گذشت! البته نمیشه توقعی دیگه هم داشه آخه پریزادش رفته بود! روحش ترکش کرده بود! درسته جونگ کوکی ترکش کرده و بود و اون دیگه مثل یه مرده متحرک بود!
ولی جونگ کوک...
کی این پسر انقدر بی رحم شده بود؟ جونگ کوک عزیز کرده اش رو فراموش کرده بود و دیگه شخصی به اسم کیم تهیونگ نمیشناخت! یکی از مافیا های قدرتمند جهان شده بود و با جیهوپ همکاری میکرد ولی خبر نداشت که تهیونگ همیشه حالش رو از جیهوپ میپرسه و از دور حواسش به پاره تنش هست!
تهیونگ و جونگ کوک هر دوتاشون مافیا های قوی ای شده بودن و توی جهان معروف بودن
جیوون الان یازده سالشه و هنوز هم انتظار جونگ کوک و میکشه!
ویو جونگ کوک☆
توی اتاق کارم نشسته بودم که در زده شد
"بیا تو"
مثل همیشه چهره ی آای لی نمایان شد و باعث شد اخم ریزی بین ابروی جونگ کوک بیوفته چون این آدم فقط موقعی که خراب کاری میکرد می اومد!
"دوباره چی شده"
پسر آب دهنش رو صدادار قورت داد و با صدای که سعی میکرد نلرزه شروع به حرف زدن کرد
"رئیس ما محموله ها رو به لندن فرستادیم ولی باند شبدر توی راه محموله رو...خب... "
جونگ کوک محکم دستش رو روی میز کوبید و با صدای بلندی لب زد
"محموله رو چی؟ دهن باز کن لعنتی"
"محموله رو منفجر کردن"
جونگ کوک بعد از شنیدن این حرف مشت محکمی به لیوانی که رو به روش بود زد و باعث شد دستش زخمی بشه و لیوان بشکنه
"یعنی چی که محموله رو منفجر کردن شما مگه اونجا نبودین "
پسر روبه روش که چشماش رو بسته بود آروم شروع به حرف زدن کرد
"قربان اون باند روسیه ای خیلی قوی هستم کل نیرو هامون رو کشتن و همینطور محموله ی باند سرخ و سفید رو هم منفجر کردن"
باند سرخ و سفید؟
جونگ کوک خوب میدونست اون باند برای کیه!
پوزخندی از روی خوشحالی زد دستش به نشونه ی برو بیرون تکون داد لی بعد از احترام گذاشتن سریع از اتاق خارج شد
و جونگ کوک فقط یک کلمه رو زیر لب زمزمه کرد
"کیم تهیونگ"
۱۲.۹k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.