چند روزی رفته بودی خونه مادرت بمونی و ا. ب رو با جانگکوک
چند روزی رفته بودی خونه مادرت بمونی و ا. ب رو با جانگکوک گذاشته بودی
_باباییییییی نگا کننننن اااااا دختره یخ درست کرد نگااااااااا عییییی
جانگکوک:*زیر لب گفت * عاهههه عزیزم کجاییییی خسته شدم بخداااا این بچه ژنش به کی رفته نمیدونم چرا همه روز خوابه شبا تا صبح بیداره اخههههععع
_جیغغغغغغغ
جانگکوک:*گیف*
ا ب رو توی بغلت گرفتی و لپشو بوسیدی
ا. ت: خوب بابایی رو اذیت کردی؟؟
_هوح تا جایی که تونستم اره خودت بهم گفتی اخه منم به حرفت گوش دادم
جانگکوک: ها؟؟ ببینم ا. ت تو بهش گفتی؛ منو اذیت کنه؟؟؟ میدونی شب اصلا نمیزاشت چشامو ببندم بخوابم؟؟ میدونی صدای تلویزیون همش روی 100بود؟؟؟
ا. ت: اووو ببخشید برو بخواب من باهاش بازی میکنم
جانگکوک: الان که خوابم نمیبره دیگه ولی شب باهمدیگه میخوابیم*و با لبخند شیطانی اش راهشو کج کرد به سمت حیاط *
ا. ت:*روتو کردی به سمت ا. ب *عاییی ا. ب من از دست تو چیکار کنم یک چیزی بهت گفتم توام حالا باید عملیش میکردی؟؟؟؟؟
¦ ❀°#JUNGKOOK ¦
_باباییییییی نگا کننننن اااااا دختره یخ درست کرد نگااااااااا عییییی
جانگکوک:*زیر لب گفت * عاهههه عزیزم کجاییییی خسته شدم بخداااا این بچه ژنش به کی رفته نمیدونم چرا همه روز خوابه شبا تا صبح بیداره اخههههععع
_جیغغغغغغغ
جانگکوک:*گیف*
ا ب رو توی بغلت گرفتی و لپشو بوسیدی
ا. ت: خوب بابایی رو اذیت کردی؟؟
_هوح تا جایی که تونستم اره خودت بهم گفتی اخه منم به حرفت گوش دادم
جانگکوک: ها؟؟ ببینم ا. ت تو بهش گفتی؛ منو اذیت کنه؟؟؟ میدونی شب اصلا نمیزاشت چشامو ببندم بخوابم؟؟ میدونی صدای تلویزیون همش روی 100بود؟؟؟
ا. ت: اووو ببخشید برو بخواب من باهاش بازی میکنم
جانگکوک: الان که خوابم نمیبره دیگه ولی شب باهمدیگه میخوابیم*و با لبخند شیطانی اش راهشو کج کرد به سمت حیاط *
ا. ت:*روتو کردی به سمت ا. ب *عاییی ا. ب من از دست تو چیکار کنم یک چیزی بهت گفتم توام حالا باید عملیش میکردی؟؟؟؟؟
¦ ❀°#JUNGKOOK ¦
۳۶.۹k
۲۵ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.