رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۹۰
حمید، خنده ای کردم و گفتم ارسلان حالت اصلا خوب نیست برو پیشش حالت خوب بشه
ارسلان، به حرف بابا خندیدم و سریع رفتم سوار ماشین شدم سر ۱۵ مین با سرعت رسیدم جلو در خونش تا
دیانا ، موهامو شونه کردم موهامو بالا بستم یه هودی سبز یه مینی اسکارف هم سرم کردم پوشیدم با شلوار جین کفش نو سبز سفیدم پوشیدم عطر و رو خودم خالی کردم رفتم پایین دیدم دم دره در ماشین و باز کردم با هیجان گفتم سلاممم حالت چطوره
ارسلان، خوبم اما مثل اینکه شما از ما بهتری
دیانا، خوشحالم بریم پارک
ارسلان، پارک❓️
دیانا، آره بریم مگه چی میشه( مظلومانه)
ارسلان، والا چی بگم دیگه فکر کنم کلا تو رفتارشه یه چیزی میخواد مظلوم میشه بریم
دیانا، ایول
پارت ۹۰
حمید، خنده ای کردم و گفتم ارسلان حالت اصلا خوب نیست برو پیشش حالت خوب بشه
ارسلان، به حرف بابا خندیدم و سریع رفتم سوار ماشین شدم سر ۱۵ مین با سرعت رسیدم جلو در خونش تا
دیانا ، موهامو شونه کردم موهامو بالا بستم یه هودی سبز یه مینی اسکارف هم سرم کردم پوشیدم با شلوار جین کفش نو سبز سفیدم پوشیدم عطر و رو خودم خالی کردم رفتم پایین دیدم دم دره در ماشین و باز کردم با هیجان گفتم سلاممم حالت چطوره
ارسلان، خوبم اما مثل اینکه شما از ما بهتری
دیانا، خوشحالم بریم پارک
ارسلان، پارک❓️
دیانا، آره بریم مگه چی میشه( مظلومانه)
ارسلان، والا چی بگم دیگه فکر کنم کلا تو رفتارشه یه چیزی میخواد مظلوم میشه بریم
دیانا، ایول
۶۲۰
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.