وقتی دوست داداشت بود....
وقتی دوست داداشت بود....
🦋Part:26🦋
هانا:خیلی بدی
ته:ببخشید خو
هانا:قهرم بات
ته:عهه لوس نشو
هانا:گمشو"رفت تو اتاقش"
یوجین:عیی ناراحتش کردیی
ته:پوفف
کوک:چش بود این؟!
ته:قهر کرد
کوک:براچی؟!
ته:بابا توعم اسکلیاا
یوجین:بخاطر اینکه بهش نگفت
کوک:حق داره خواهرته من باید بهش میگفتم؟!
ته:هعبب برم پیشش
کوک:نرو اون میخواست بخوابه
ته:هروقت ناراحتهههه میره میخوابهههه اههه"داددددددد"
کوک:بابا گوشمونو سوراخ کردی
هانا:خفه شو دیگهههه"داد"
کوک:شت خفه شو الان پارمون میکنه
یوجین:د آخه ساکت باششش
"فردا صبح"
ته:خب وسایلارو جمع کردی؟
یوجین:آره
"کوک و هانا"
کوک:هانا؟! بیداری؟!
هانا:......
کوک:هانا؟؟بیدار شو
هانا:نمیخوام"خوابالو"
کوک:عهه بلندشو
هانا:اوف ولم کنن
که یکدفعه کوک....
🦋Part:26🦋
هانا:خیلی بدی
ته:ببخشید خو
هانا:قهرم بات
ته:عهه لوس نشو
هانا:گمشو"رفت تو اتاقش"
یوجین:عیی ناراحتش کردیی
ته:پوفف
کوک:چش بود این؟!
ته:قهر کرد
کوک:براچی؟!
ته:بابا توعم اسکلیاا
یوجین:بخاطر اینکه بهش نگفت
کوک:حق داره خواهرته من باید بهش میگفتم؟!
ته:هعبب برم پیشش
کوک:نرو اون میخواست بخوابه
ته:هروقت ناراحتهههه میره میخوابهههه اههه"داددددددد"
کوک:بابا گوشمونو سوراخ کردی
هانا:خفه شو دیگهههه"داد"
کوک:شت خفه شو الان پارمون میکنه
یوجین:د آخه ساکت باششش
"فردا صبح"
ته:خب وسایلارو جمع کردی؟
یوجین:آره
"کوک و هانا"
کوک:هانا؟! بیداری؟!
هانا:......
کوک:هانا؟؟بیدار شو
هانا:نمیخوام"خوابالو"
کوک:عهه بلندشو
هانا:اوف ولم کنن
که یکدفعه کوک....
۱۷.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.