Monarchy part : 23
ما غذا را جلوی شاه و مارکو گذاشتیم و سپس مکان های معمول خود را در سالن بزرگ گرفتیم. من میشنوم که اعلیحضرت و مارکو صحبت می کنند. من گفتگو را تنظیم میکنم نمی خواهم آن را بشنوم
بعداً در گفتگو مارکو در مورد پرنسس آیلا می پرسد علاقه من به اوج رسیده است. یادم میآید که دخترها از نحوه دریافت نامه های اعلیحضرت از او یاد میکردند
¤ آیا چیزی از آیلا دریافت کرده ای؟
_ بله
¤ و شما پاسخ دادید؟
_ نه من مشغول اداره یک پادشاهی بوده ام من برای افرادی که می خواهند با جستجوی معاشرت هایی که آنها را شایسته یا برای منافع شخصی میدانند موقعیتی کسب کنند ندارم
¤ خب به نظر میرسید که شما در آخرین باری که شما دو نفر را با هم دیدم بیشتر با او همراه شده اید به خاطر داشته باشید که به یک ملکه و یک وارث نیاز دارید او ممکن است نامزد مناسبی باشد
_ او از یک خانواده عالی می آید که مطمئناً عقیم نیست
این قبل از اینکه بفهمم تو و او با هم بودیم
¤ من و او هرگز با هم نبودیم به جز آن یک بار اما مهم نیست که شاید شما نیاز به یادآوری داشته باشید ما یک مهمانی خواهیم داشت و البته او را دعوت خواهیم کرد
قبل از اینکه شاه بتواند مخالفت کند مارکو از قبل برنامه ریزی کرده بود
¤ در یازدهم ماه مه خواهد بود بله دوست من زیبایی پرنسس آیلا و علاقه او به شما را به یاد خواهید آورد من معتقدم تا پایان الی. شب، شما كاملاً عاشق او خواهید شد
امروز روز جشن است. من از دیدن همه بزرگوارانی که با لباس خود می آیند بسیار هیجان زده هستم
همه خادمان صبح زود از خواب بیدار شدند تا این روز طولانی را شروع کنند من هم بیدار شدم میخواستم ببینم همه چیز چگونه پیش میرود و در جایی که به من نیاز است کمک میکند
آشپزخونه شلوغ بود البته مثل همیشه صدای برخورد قابلمه و تابه و بوی پولیش سینیهاحواسم را پر کرده بود. اگنولا دستورات را می داد و خدمتکاران به سرعت به دنبال آنها میرفتند. حتی قبل از اینکه بتوانم کمک بخواهم آنگولا به من و آگنزیا دستور داد که برای چیدن ،ریحان شوید و جعفری به باغ گیاهان برویم با یک سبد بیرون می رویم
@ برای جشن امشب هیجان زده ای الی؟
آگنزیا با لبخند به سمت من بر می گردد
+ بسیار این اولین رویداد من در اینجا در قلعه است. من هیجان زده هستم که میبینم همه لباس هایشان را می پوشند
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
بعداً در گفتگو مارکو در مورد پرنسس آیلا می پرسد علاقه من به اوج رسیده است. یادم میآید که دخترها از نحوه دریافت نامه های اعلیحضرت از او یاد میکردند
¤ آیا چیزی از آیلا دریافت کرده ای؟
_ بله
¤ و شما پاسخ دادید؟
_ نه من مشغول اداره یک پادشاهی بوده ام من برای افرادی که می خواهند با جستجوی معاشرت هایی که آنها را شایسته یا برای منافع شخصی میدانند موقعیتی کسب کنند ندارم
¤ خب به نظر میرسید که شما در آخرین باری که شما دو نفر را با هم دیدم بیشتر با او همراه شده اید به خاطر داشته باشید که به یک ملکه و یک وارث نیاز دارید او ممکن است نامزد مناسبی باشد
_ او از یک خانواده عالی می آید که مطمئناً عقیم نیست
این قبل از اینکه بفهمم تو و او با هم بودیم
¤ من و او هرگز با هم نبودیم به جز آن یک بار اما مهم نیست که شاید شما نیاز به یادآوری داشته باشید ما یک مهمانی خواهیم داشت و البته او را دعوت خواهیم کرد
قبل از اینکه شاه بتواند مخالفت کند مارکو از قبل برنامه ریزی کرده بود
¤ در یازدهم ماه مه خواهد بود بله دوست من زیبایی پرنسس آیلا و علاقه او به شما را به یاد خواهید آورد من معتقدم تا پایان الی. شب، شما كاملاً عاشق او خواهید شد
امروز روز جشن است. من از دیدن همه بزرگوارانی که با لباس خود می آیند بسیار هیجان زده هستم
همه خادمان صبح زود از خواب بیدار شدند تا این روز طولانی را شروع کنند من هم بیدار شدم میخواستم ببینم همه چیز چگونه پیش میرود و در جایی که به من نیاز است کمک میکند
آشپزخونه شلوغ بود البته مثل همیشه صدای برخورد قابلمه و تابه و بوی پولیش سینیهاحواسم را پر کرده بود. اگنولا دستورات را می داد و خدمتکاران به سرعت به دنبال آنها میرفتند. حتی قبل از اینکه بتوانم کمک بخواهم آنگولا به من و آگنزیا دستور داد که برای چیدن ،ریحان شوید و جعفری به باغ گیاهان برویم با یک سبد بیرون می رویم
@ برای جشن امشب هیجان زده ای الی؟
آگنزیا با لبخند به سمت من بر می گردد
+ بسیار این اولین رویداد من در اینجا در قلعه است. من هیجان زده هستم که میبینم همه لباس هایشان را می پوشند
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
- ۱۰.۹k
- ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط