کوتاه میگویم ،
کوتاه میگویم ،
من تمام عمرم را به صرف نوشتن کردم ، به امید حالی بهتر ، و حتی گاه به امید فهمیده شدن..
دُردانه ؛
من با چشمانم ، دستانم ، زبانم ، صدایم ، نوشتههایم ، رفتارم ، اشکهایم ، خندههایم ، کارهایم ، بوسههایم ، با تو سخن گفتم و تو ، حتی یکی را نَشِنیدی..میدانی این به چه معناست ؟ درک ، درکِ تو از من در فهمِ من نمیگُنجَد ؛
چگونه حتی باری هم که شده نگرانم نشدی ؟ چگونه ؟ این انسان ها را میبینی ؟ از فرسخ ها دور تر ، با هزاران دیدگاه متفاوت ، با هزاران شکل ، با هزاران بینش و هزاران هزار های دیگر ؛ من را فهمیدند ! حتی برای کوچک کلمه ای که شده من را فهمیدند..که چگونه دوستت دارم ، که چگونه میخواهم باز گردی ، که چگونه میخواهم بفهمی ،
که چگونه..
اماّ تو حتی یک بار هم شده ؛ حتی برای فهمیدنِ من ، "تلاش" هم نکردی..
من تمام عمرم را به صرف نوشتن کردم ، به امید حالی بهتر ، و حتی گاه به امید فهمیده شدن..
دُردانه ؛
من با چشمانم ، دستانم ، زبانم ، صدایم ، نوشتههایم ، رفتارم ، اشکهایم ، خندههایم ، کارهایم ، بوسههایم ، با تو سخن گفتم و تو ، حتی یکی را نَشِنیدی..میدانی این به چه معناست ؟ درک ، درکِ تو از من در فهمِ من نمیگُنجَد ؛
چگونه حتی باری هم که شده نگرانم نشدی ؟ چگونه ؟ این انسان ها را میبینی ؟ از فرسخ ها دور تر ، با هزاران دیدگاه متفاوت ، با هزاران شکل ، با هزاران بینش و هزاران هزار های دیگر ؛ من را فهمیدند ! حتی برای کوچک کلمه ای که شده من را فهمیدند..که چگونه دوستت دارم ، که چگونه میخواهم باز گردی ، که چگونه میخواهم بفهمی ،
که چگونه..
اماّ تو حتی یک بار هم شده ؛ حتی برای فهمیدنِ من ، "تلاش" هم نکردی..
۷۸۹
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.