فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_55
نفهمید کی توی آغوش ددی گرفتار شد و بغض چند سالش شکست نفهمید حتی پسرش هم حالا با غم نگاهش میکرد.
هانا:شما همراه بچم منم کشتین...شماها قاتل منو و بچه هامین یکیو ازم گرفتین بس نیست حالا ماروینمم میخواین
لعنتیا بچم از خودتون بود چطوری دلتون اومد بگین سقطش کنم چطوری دلتون اومد زمینو لیز کنین ها
چطور دلتون اومد....
حالا چرا برگشتین چرا.؟!!
ماروین دید چشماش پر شد اما دیگه گریه بس بود تاحالا مامانشو انقد شکسته ندیده بود
با وجود گیج رفتن سرش به سمت مادرش رفتو اونو از بقل مرد بیرون کشید و صدای دادش تویخونه طنین انداخت
من:گمشششین بیرون عوضیا...منو باش فک کردم شما حال مامانمو خوب میکنین....گمشین قاتلای عوضی
اگه اگه مارو قبول میکردین شاید شاید زندگیم از این لجنزار بهتر بود خودتونو بی تقصیر ندونین همش تقصیر شماست
حالا هرری....
هانا با شنیدن حرفای پسرش گریش شدت گرفت اشکهایی که میریخت بخاطر خودش نبود بخاطر دل درد دیده ی پسرش بود
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
نفهمید کی توی آغوش ددی گرفتار شد و بغض چند سالش شکست نفهمید حتی پسرش هم حالا با غم نگاهش میکرد.
هانا:شما همراه بچم منم کشتین...شماها قاتل منو و بچه هامین یکیو ازم گرفتین بس نیست حالا ماروینمم میخواین
لعنتیا بچم از خودتون بود چطوری دلتون اومد بگین سقطش کنم چطوری دلتون اومد زمینو لیز کنین ها
چطور دلتون اومد....
حالا چرا برگشتین چرا.؟!!
ماروین دید چشماش پر شد اما دیگه گریه بس بود تاحالا مامانشو انقد شکسته ندیده بود
با وجود گیج رفتن سرش به سمت مادرش رفتو اونو از بقل مرد بیرون کشید و صدای دادش تویخونه طنین انداخت
من:گمشششین بیرون عوضیا...منو باش فک کردم شما حال مامانمو خوب میکنین....گمشین قاتلای عوضی
اگه اگه مارو قبول میکردین شاید شاید زندگیم از این لجنزار بهتر بود خودتونو بی تقصیر ندونین همش تقصیر شماست
حالا هرری....
هانا با شنیدن حرفای پسرش گریش شدت گرفت اشکهایی که میریخت بخاطر خودش نبود بخاطر دل درد دیده ی پسرش بود
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۳۶.۸k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.