فصل دو من هفت تا ددی دارم 🚫❤
(ایشالا که کسی گریش نگیره امشب😁😂)
#part_5۳
تمام بدنش کبود روی گونه هاش ردای سیلی توی چشم بود آخه مگه یه پسر پنج ساله پقدر تحمل داره
اما بازم برگشت تا دم مرگ رفت و برگشت اما دیگه انگ حرومزاده و تخم حروم از روش برداشته نشد.
دیگه گریه نکرد دیگه اشکاشو ندیدم همیشه میگفت اگه دوباره اشکام ریخت آرزو میکنم بمیرم تا ضعیف باشم
چی به سر پسرم اومد که حالا هردم چشاش اشکیه.؟!
*.دانای کل.*
همراه دختر هفتا پسر هم اشک میریختن...
حرفای دختر حکم بنزین بر روی قلب پر درد پسر ها رو داشت توی اون خونه همه احساس خفگی داشتند
هوپ:چرا چرا نگفتی ما که بچه خودمونو وقتی به دنیا اومده بود نمیکشتیم هانا
دختر حس کرد توی آتیش میسوزه از جاش پاشد و محکم روی سینه مرد که هرشب بالشت خوابش بود کوبید
هانا:نمیکشتین؟! مگه شما زمینو لیز نکردین.؟؟ شما قاتیلنننن قااااتل یادتون رفته همتون باعث مرگ بچمون شدیننن
حالا چرا نگرانین.....چرا گریه میکنین مگه نمیخواستین بکشینش خوب ممنون دوباره پسرمو کشتین حالا برین برین چرا دست از سرم برنمیدارین
بسهههه دیگهههه....
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
#part_5۳
تمام بدنش کبود روی گونه هاش ردای سیلی توی چشم بود آخه مگه یه پسر پنج ساله پقدر تحمل داره
اما بازم برگشت تا دم مرگ رفت و برگشت اما دیگه انگ حرومزاده و تخم حروم از روش برداشته نشد.
دیگه گریه نکرد دیگه اشکاشو ندیدم همیشه میگفت اگه دوباره اشکام ریخت آرزو میکنم بمیرم تا ضعیف باشم
چی به سر پسرم اومد که حالا هردم چشاش اشکیه.؟!
*.دانای کل.*
همراه دختر هفتا پسر هم اشک میریختن...
حرفای دختر حکم بنزین بر روی قلب پر درد پسر ها رو داشت توی اون خونه همه احساس خفگی داشتند
هوپ:چرا چرا نگفتی ما که بچه خودمونو وقتی به دنیا اومده بود نمیکشتیم هانا
دختر حس کرد توی آتیش میسوزه از جاش پاشد و محکم روی سینه مرد که هرشب بالشت خوابش بود کوبید
هانا:نمیکشتین؟! مگه شما زمینو لیز نکردین.؟؟ شما قاتیلنننن قااااتل یادتون رفته همتون باعث مرگ بچمون شدیننن
حالا چرا نگرانین.....چرا گریه میکنین مگه نمیخواستین بکشینش خوب ممنون دوباره پسرمو کشتین حالا برین برین چرا دست از سرم برنمیدارین
بسهههه دیگهههه....
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۴۶.۰k
۰۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.