سکوت میکنم زیرا کلمات پاسخ گوی این درد نخواهند بود

سکوت میکنم ، زیرا کلمات پاسخ گویِ این درد نخواهند بود..
به دنبال لحظات خوب ، فهمیدم ، در بهترین لحظاتم نیز ، حالِ خوشی ندارم.. ؛ حالِ خوب را . . . نتوانستم بیابم ؛ نتوانستم حتی رنگی از ان احوال در عمر سیاه و سفیدم ، پیدا کنم.. . حقیقتش ، دیگر حتی نمیتوانم بیانش کنم ؛ لحظه ای قلم در دست شروع به نوشتن میکنمو لحظه ای تنها فکر میکنم ، تنها ، نگاه میکنم ، در افکارم مینویسم اما حالی برای بر تصویر کشیدنشان.. ندارم.. حسی در وجودم نیست ، . . .
حتی دیگر ، نمیدانم ، در کجای این جاده ، بایستم ؛..¡
دیدگاه ها (۰)

احساسات سرد میشوند ، برای من.. سرد میشوند ،. مهبت ، عادی می...

نگاهم خشک شده بود.. انگار ؛ محکوم به دیدنش بودم و سزای خلافش...

حالم از این ها بهم میخورد ! هیچ یک بی نقص نیستند ، حتی یکی ا...

نگاهت میکنم ، گاه احساس میکنم تو ، حقیقتا یک نابینا هستی.. ،...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط