احساسات سرد میشوند برای من سرد میشوند مهبت عادی

احساسات سرد میشوند ، برای من.. سرد میشوند ،. مهبت ، عادی میشود ،. دوستت دارم ها تکراری میشود ،. متن‌های توصیف ناپذیر تاریک و بدردنخور میشود ،. احساسات لگدمال میشود ،. برای من..این ها تکرار میشود..برای من..
مهم نیست چه کسی آنجا منتظر من است ، در این جاده ، ادم ها برای مدتی من را همراهی و سپس به دست دیگری رها میکنند ؛ آن لحظه من علاقه ای به "دیگر" ها ندارم و ، انسان بدی خطاب خواهم شد . برای همین است که راهم را در جاده‌ای دیگر ادامه میدهم ، نه انسانی برلی قدم زدن.. نه هوایی برای نفس کشیدن.. نه آبی برای زنده ماندن.. نه اتمامی برای استراحت.... فقط ، حرکت کردن ، ؛
این چیزی‌است که درحال اتفاق افتادن است.
از آن ؛ تنفر..دارم...
دیدگاه ها (۸)

نگاهم خشک شده بود.. انگار ؛ محکوم به دیدنش بودم و سزای خلافش...

من شب هارا نمیخوابم ، زیرا کابوس گریبان گیر من شده.. مگر دست...

سکوت میکنم ، زیرا کلمات پاسخ گویِ این درد نخواهند بود..به دن...

حالم از این ها بهم میخورد ! هیچ یک بی نقص نیستند ، حتی یکی ا...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط