موضوع : عشق منصوعی
موضوع : عشق منصوعی
شخصیت ها: ات و تهیونگ
شخصیت های بعدی : اعضا، لیا
شخصیت ات
یو ات ، ۱۸ ساله ، کیوت ، بازیگوش، کمی خنگ
شخصیت ته
کیم تهیونگ ، ۲۴ساله، سرد و خشن ، ولی در عین حال کیوت و گوگولی
. ــــ .
شروع داستان
ات : بابا من نمیخوام از الان ازدواج کنم
بابا: ات ببین تو باید ازدواج کنی تنها خواسته
من از تو اینه
ات: مامان تو چرا ساکتی
مامان: بابات راست میگه تو بابد ازدواج کنی
ات: اخه من حتی نمیشناسم طرف کیه
بابا: یه پسر 24- ساله همین
ات: منم میدونم یه پسره و اینو هم چتد بار
گفتین که 24 ساله هس
مامان: امشب میان خواستگاریت
ات: ول کنید منو (داد)
بابا: من بهت میگم باید چیکار کنی باید چیکار
نکنی
مامان: خواستگارت پولداره میفهمی پولدار
ات: شما میخواد منو بخاطر پول شوهرم بدین
مامان : اره (داد)
ات : ازتون متنفرم
بابا: بسته دیگه همین که گفتم شب میان
خواستگاریت فهمیدی
«دینگ دینگ »
بابا: بله.....بفرمایید
تهیونگ : سلام
بابا: سلام اقای تهیونگ بفرماید
تهیونگ: ممنون فقط اومدم ات رو ببرم
بابا: الان صداش میکنم
تهیونگ : خودم میتونم برم ؟
بابا: بله بله از این طرف
ـ
ـ
ـ
#brs1army7
شخصیت ها: ات و تهیونگ
شخصیت های بعدی : اعضا، لیا
شخصیت ات
یو ات ، ۱۸ ساله ، کیوت ، بازیگوش، کمی خنگ
شخصیت ته
کیم تهیونگ ، ۲۴ساله، سرد و خشن ، ولی در عین حال کیوت و گوگولی
. ــــ .
شروع داستان
ات : بابا من نمیخوام از الان ازدواج کنم
بابا: ات ببین تو باید ازدواج کنی تنها خواسته
من از تو اینه
ات: مامان تو چرا ساکتی
مامان: بابات راست میگه تو بابد ازدواج کنی
ات: اخه من حتی نمیشناسم طرف کیه
بابا: یه پسر 24- ساله همین
ات: منم میدونم یه پسره و اینو هم چتد بار
گفتین که 24 ساله هس
مامان: امشب میان خواستگاریت
ات: ول کنید منو (داد)
بابا: من بهت میگم باید چیکار کنی باید چیکار
نکنی
مامان: خواستگارت پولداره میفهمی پولدار
ات: شما میخواد منو بخاطر پول شوهرم بدین
مامان : اره (داد)
ات : ازتون متنفرم
بابا: بسته دیگه همین که گفتم شب میان
خواستگاریت فهمیدی
«دینگ دینگ »
بابا: بله.....بفرمایید
تهیونگ : سلام
بابا: سلام اقای تهیونگ بفرماید
تهیونگ: ممنون فقط اومدم ات رو ببرم
بابا: الان صداش میکنم
تهیونگ : خودم میتونم برم ؟
بابا: بله بله از این طرف
ـ
ـ
ـ
#brs1army7
۱۱.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.