فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part¹
ویو ا.ت
از اون روز تا الان ترس از این دارم که برم بیمارستان
میترسم که همین بالا سرم بیاد
توی خونهاَم
روی مبل دراز کشیده بود که گوشیم زنگ خورد
*مکالمه*
" بله؟ "a.t
نارا: ا.ت منم نارا
" نارا؟ شمارتو عوض کردی؟ "a.t
نارا: آره ولی حالا بحث این نیست یه خبر خوب دارم
" واقعا؟چیه؟ "a.t
نارا: برات کار پیدا کردم
" چیی؟(بلند) "a.t
نارا: (خنده)
" سر به سرم میزاری؟ "a.t
نارا: چرا باید سربهسرت بزارم دارم جدی میگم خندیدم چون ریاکشنت بامزه بود
" کار؟کجا؟کی؟ "a.t
نارا: کاره حرف نداره، به یه دکتر شخصی نیاز دارن و حقوق خیلی بالای هم میدن، کار خطرناکی نیست مثل اون مَردک عوضی توی بیمارستان نیست
" مطمعنی؟ "a.t
نارا: آره مطمعنم اگه خوب نبود که بهت نمیگفتم
"خب کجا بیام "a.t
نارا:شب میریم میریم هونگ دِه
" هونگدِه؟ چرا اونجا؟ "a.t
نارا: پاتقشون اونجاس
" پاتقشون؟مگه کین؟ "a.t
نارا: همه چیو برات میگم شب آماده باش
" باش "a.t
[(هونگدِه در غرب پایتخت کرهجنوبی سئول است)]
*شب*
با نارا رفتیم هونگدِه
وارد یه مغازه شدیم و از پلههه رفتیم پایین
زیرزمین بود
بوی سیگار و الکل تا این بالا میآمد
وقتی رسیدیم پایین
پُر مَردهای هیکلی و تتو دار بود
همشو داشتن به ما نگاه میکردن
فقط سه،چهار تا زن اونجا بود که اونا هم سرویس میدادن
نارا: بیا
" باش "a.t
پشت سر نارا حرکت میکردم
همهی مَردا به ما نگاه میکردن که یکی شون بهمون گفت
: اینجا چیکار میکنید؟:
نارا: با آقای جئون قرار کار داشتیم
همهشون باهم شروع به حرف زدن کردن
از اینکه توی فکر نارا چی میگذره خبر ندارم ولی از اینجا خیلی میترسم
: از این طرف :
دنبال مَرده رفتیم
رسیدیم به یه در
: اینجا منتظر بمونید :
مَرده وارد اتاق شد
شروع حرف زدن با نارا کردن اروم باهاش حرف میزدم اونم همینطور
" هی اینجا چیکار میکنیم؟ "a.t
نارا: آمدیم برای کار تو
" کار من؟ "a.t
نارا:قرار دکتر شخصیتی اینا بشی؟
" چی؟(بلند) "a.t
همهی مَردای اونجا نگامون کردن
نارا: ببخشید
دَم گوشم گفت
نارا: هی آروم حرف بزن
"معلوم هست چی میگی دکتر شخصیتی اینا ازشون میترسم "a.t
نارا: دکتر شخصی اینا نمیشی دکتر شخصی جئون میشی بازوش آسیب دیده کسی هم حاظر نشده دکترش بشه منم فهمیدم اسم تو رو گفتم
" چرا آخه اسم منو گفتی ازش میترسم "a.t
نارا: تو که هنوز ندیدیش بعدشم قرار نیست که باهات کاری کنه نترس از اون مَردا نیست، فقط میخواد بازوش خوب شه
مَرده در اتاق رو باز کرد
: برید تو :
نارا: چشم ممنون
نارا وارد اتاق شد منم پشت سرش راه افتادم
وارد اتاق شدیم و مَرده آمد داخل و در اتاق رو بست و جلوی در ایستاد
نارا: سلام آقای جئون
یهو نارا تعظیم کرد نمیدونم چرا ولی من دیگه خم نشدم
بعد صاف شد
part¹
ویو ا.ت
از اون روز تا الان ترس از این دارم که برم بیمارستان
میترسم که همین بالا سرم بیاد
توی خونهاَم
روی مبل دراز کشیده بود که گوشیم زنگ خورد
*مکالمه*
" بله؟ "a.t
نارا: ا.ت منم نارا
" نارا؟ شمارتو عوض کردی؟ "a.t
نارا: آره ولی حالا بحث این نیست یه خبر خوب دارم
" واقعا؟چیه؟ "a.t
نارا: برات کار پیدا کردم
" چیی؟(بلند) "a.t
نارا: (خنده)
" سر به سرم میزاری؟ "a.t
نارا: چرا باید سربهسرت بزارم دارم جدی میگم خندیدم چون ریاکشنت بامزه بود
" کار؟کجا؟کی؟ "a.t
نارا: کاره حرف نداره، به یه دکتر شخصی نیاز دارن و حقوق خیلی بالای هم میدن، کار خطرناکی نیست مثل اون مَردک عوضی توی بیمارستان نیست
" مطمعنی؟ "a.t
نارا: آره مطمعنم اگه خوب نبود که بهت نمیگفتم
"خب کجا بیام "a.t
نارا:شب میریم میریم هونگ دِه
" هونگدِه؟ چرا اونجا؟ "a.t
نارا: پاتقشون اونجاس
" پاتقشون؟مگه کین؟ "a.t
نارا: همه چیو برات میگم شب آماده باش
" باش "a.t
[(هونگدِه در غرب پایتخت کرهجنوبی سئول است)]
*شب*
با نارا رفتیم هونگدِه
وارد یه مغازه شدیم و از پلههه رفتیم پایین
زیرزمین بود
بوی سیگار و الکل تا این بالا میآمد
وقتی رسیدیم پایین
پُر مَردهای هیکلی و تتو دار بود
همشو داشتن به ما نگاه میکردن
فقط سه،چهار تا زن اونجا بود که اونا هم سرویس میدادن
نارا: بیا
" باش "a.t
پشت سر نارا حرکت میکردم
همهی مَردا به ما نگاه میکردن که یکی شون بهمون گفت
: اینجا چیکار میکنید؟:
نارا: با آقای جئون قرار کار داشتیم
همهشون باهم شروع به حرف زدن کردن
از اینکه توی فکر نارا چی میگذره خبر ندارم ولی از اینجا خیلی میترسم
: از این طرف :
دنبال مَرده رفتیم
رسیدیم به یه در
: اینجا منتظر بمونید :
مَرده وارد اتاق شد
شروع حرف زدن با نارا کردن اروم باهاش حرف میزدم اونم همینطور
" هی اینجا چیکار میکنیم؟ "a.t
نارا: آمدیم برای کار تو
" کار من؟ "a.t
نارا:قرار دکتر شخصیتی اینا بشی؟
" چی؟(بلند) "a.t
همهی مَردای اونجا نگامون کردن
نارا: ببخشید
دَم گوشم گفت
نارا: هی آروم حرف بزن
"معلوم هست چی میگی دکتر شخصیتی اینا ازشون میترسم "a.t
نارا: دکتر شخصی اینا نمیشی دکتر شخصی جئون میشی بازوش آسیب دیده کسی هم حاظر نشده دکترش بشه منم فهمیدم اسم تو رو گفتم
" چرا آخه اسم منو گفتی ازش میترسم "a.t
نارا: تو که هنوز ندیدیش بعدشم قرار نیست که باهات کاری کنه نترس از اون مَردا نیست، فقط میخواد بازوش خوب شه
مَرده در اتاق رو باز کرد
: برید تو :
نارا: چشم ممنون
نارا وارد اتاق شد منم پشت سرش راه افتادم
وارد اتاق شدیم و مَرده آمد داخل و در اتاق رو بست و جلوی در ایستاد
نارا: سلام آقای جئون
یهو نارا تعظیم کرد نمیدونم چرا ولی من دیگه خم نشدم
بعد صاف شد
۱۰.۳k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.