روانیِ تو
روانیِ تو
p: 9
«جیمین»
با حرفاش میشد نفرت و از تو چشاش دید
حقم داشت از اون خانواده تنفر داشته باشه اما اون دختری که من دیده بودم مظلوم تر از این حرفا بود
دلش نازک بود اما کوک تا موقعی که اتیشش نخوابه ول کن نیست و انتقامشو میگیره
فهمیده بودم موضوع جدیه و با یکم حرف زدن درست نمیشه
کوک پسر خوبی بود اما
موقعی که تنفر داشت تنفر جای مهربونیش و میگرفت و اتیش به پا میکرد
_: اول عاشق خودم میکنمش بعد زجرش میدم
«کوک»
بلند شدم و رفتم پایین هیچوقت به عمرم از کسی به این اندازه تنفر نداشتم رفتم داخل اتاقی که خدمتکارا بودن روبه ا.ت کردم
_: پاشو بیا کارت دارم
: چ چشم
دنبالم راه افتاد یکم موش و گربه بازی کردن که بد نبود بود؟
بردمش تو اتاقی که مناسبه ر.ابط.ه جن.سی بود
با ترس بهم نگاهی انداخت که پوزخندی زدم
_: خدمتکارمی میتونم هرکاری باهات بکنم پس ترس و تعجبی نداره
: م میخوای چیکار..
با قرار گرفتن انگشتم بین لباش ساکت شد
_: هیششش نزار روی سگم بالا بیاد شروع کن
دراز کشیدم رو تخت و خونسرد نگاش کردم
: چ چیو شروع کنم؟
خنده ی تو گلویی کردم واقعا پاک و ساده بود
_: منتظرم لباسای مخصوص را.بط.ه ج.نس.ی رو بپوش و شروع کن
با ترس نگام کرد
_: انتخاب نمیکنی خودم انتخاب کنم!
لایک: ۲۵
p: 9
«جیمین»
با حرفاش میشد نفرت و از تو چشاش دید
حقم داشت از اون خانواده تنفر داشته باشه اما اون دختری که من دیده بودم مظلوم تر از این حرفا بود
دلش نازک بود اما کوک تا موقعی که اتیشش نخوابه ول کن نیست و انتقامشو میگیره
فهمیده بودم موضوع جدیه و با یکم حرف زدن درست نمیشه
کوک پسر خوبی بود اما
موقعی که تنفر داشت تنفر جای مهربونیش و میگرفت و اتیش به پا میکرد
_: اول عاشق خودم میکنمش بعد زجرش میدم
«کوک»
بلند شدم و رفتم پایین هیچوقت به عمرم از کسی به این اندازه تنفر نداشتم رفتم داخل اتاقی که خدمتکارا بودن روبه ا.ت کردم
_: پاشو بیا کارت دارم
: چ چشم
دنبالم راه افتاد یکم موش و گربه بازی کردن که بد نبود بود؟
بردمش تو اتاقی که مناسبه ر.ابط.ه جن.سی بود
با ترس بهم نگاهی انداخت که پوزخندی زدم
_: خدمتکارمی میتونم هرکاری باهات بکنم پس ترس و تعجبی نداره
: م میخوای چیکار..
با قرار گرفتن انگشتم بین لباش ساکت شد
_: هیششش نزار روی سگم بالا بیاد شروع کن
دراز کشیدم رو تخت و خونسرد نگاش کردم
: چ چیو شروع کنم؟
خنده ی تو گلویی کردم واقعا پاک و ساده بود
_: منتظرم لباسای مخصوص را.بط.ه ج.نس.ی رو بپوش و شروع کن
با ترس نگام کرد
_: انتخاب نمیکنی خودم انتخاب کنم!
لایک: ۲۵
۵.۷k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.