.
.
از خودم که دورتر می شوم
احساس میکنم سرم دارد گیج میرود، دوست دارم همه فکر هایم را استفراغ کنم و بالا بیاورم همهیِ آن حرف ها ، همهیِ آن صدا ها ، همهیِ آن ترافیک هایِ ایجاد شده در مغزم.
میخواهم سرِ همه یِ شان داد بِکِشَم بگویم بس است تمامش کنید ، اگر ادامه بدهید من تمام میشوم شما هم حیف و میل مورچه ها میشوید..
میخواهم با چشمانِ اشکی بگویم گورتان را از اینجا گم کنید اینجا جایِ آدم هایِ ورق خورده نیست، اینجا یک حرامزادهیِنئشهیِ معتاد که از سکوتِ صداقتش دیوارِ دروغش ترک برداشته نیست..
اینجا حفره یِ آدم هایِ دیروز نیست که تا هستی خیالشان از بابتِ کیسه بوکسشان راحت است حتی هیچ هم کَکِشان نمیگزد اما وقتی مرگ بلعیدت
مُرده پرست میشوند ظاهر حفظ می کنند پوستِ سیاه بر تن می کنند که آی مردمِ دوران بیایید مرا نگاه کنید او برایِ من بیشتر از همه یِ شما با ارزش بود در حالیکه تا هستی وقتشان پُر است با دوستانِ آقازادهیِ شان اینورُ آنور میروند و منوتو کجایِ این جادهیِ سیاهیمها..!
اینجا هیچ ارزنی برایِ هیچ مغزِ پوسیده یِ عقیده پَرستی باقی نمانده..
اینجا تنها دخترکی با دست هایِ پوشالی زندگی میکند که از همهچیز خالیست..
از همه چیز الا مرگ..
اینجا سیاهی بالاترین رنگ نیست ، سفیدی هم حدِ وسط نیست اینجا تنها پُر از هیچیست..
دیگر آدمِ زنده و مرده هم ندارد
اینجا خالیست ..
دخترکی که تنها صبح بلند میشود؛ یک لیوان آب می خورد و دوباره تکیهزده به دیوارِ سردِ اتاقش میخوابد.
[اینجاهمهچیزخالیستوتنهافرکانسِعبوریرویاست]
در رویاست که میتوان قدمزد ،نمایشنامه نوشت ، چای خورد ، دریکزمستانِسرد بستنی را نوش جان کرد ، و یک آمفی تئاترِ دیگر از هملِت دید و تنها کارگردانش خودمان و بازیگرانی که خودمان انتخاب کردهایم و لذت یک شبِ طولانیِ برفی را بُرد که با سکوتِ هر دانه برف بازی شروع میشود.
درذهنِ من خیالِ معنایِ عمیقِ بیخیالیست جایی که مرزِ باریکی میانِ رویا و رهایی را میگیرد
و این ذهن
این موسیقیِ بینظمِ باشکوه..
برایِمن تنها عبورِ خیالِ دخترک است از میانِ مغزَم..
برایِ من رویا رهاییست..
نویسنده:سارا_د
نظرت چیه؟
بنویس حرفاتو اینجا
https://harfeto.timefriend.net/16213394842385
از خودم که دورتر می شوم
احساس میکنم سرم دارد گیج میرود، دوست دارم همه فکر هایم را استفراغ کنم و بالا بیاورم همهیِ آن حرف ها ، همهیِ آن صدا ها ، همهیِ آن ترافیک هایِ ایجاد شده در مغزم.
میخواهم سرِ همه یِ شان داد بِکِشَم بگویم بس است تمامش کنید ، اگر ادامه بدهید من تمام میشوم شما هم حیف و میل مورچه ها میشوید..
میخواهم با چشمانِ اشکی بگویم گورتان را از اینجا گم کنید اینجا جایِ آدم هایِ ورق خورده نیست، اینجا یک حرامزادهیِنئشهیِ معتاد که از سکوتِ صداقتش دیوارِ دروغش ترک برداشته نیست..
اینجا حفره یِ آدم هایِ دیروز نیست که تا هستی خیالشان از بابتِ کیسه بوکسشان راحت است حتی هیچ هم کَکِشان نمیگزد اما وقتی مرگ بلعیدت
مُرده پرست میشوند ظاهر حفظ می کنند پوستِ سیاه بر تن می کنند که آی مردمِ دوران بیایید مرا نگاه کنید او برایِ من بیشتر از همه یِ شما با ارزش بود در حالیکه تا هستی وقتشان پُر است با دوستانِ آقازادهیِ شان اینورُ آنور میروند و منوتو کجایِ این جادهیِ سیاهیمها..!
اینجا هیچ ارزنی برایِ هیچ مغزِ پوسیده یِ عقیده پَرستی باقی نمانده..
اینجا تنها دخترکی با دست هایِ پوشالی زندگی میکند که از همهچیز خالیست..
از همه چیز الا مرگ..
اینجا سیاهی بالاترین رنگ نیست ، سفیدی هم حدِ وسط نیست اینجا تنها پُر از هیچیست..
دیگر آدمِ زنده و مرده هم ندارد
اینجا خالیست ..
دخترکی که تنها صبح بلند میشود؛ یک لیوان آب می خورد و دوباره تکیهزده به دیوارِ سردِ اتاقش میخوابد.
[اینجاهمهچیزخالیستوتنهافرکانسِعبوریرویاست]
در رویاست که میتوان قدمزد ،نمایشنامه نوشت ، چای خورد ، دریکزمستانِسرد بستنی را نوش جان کرد ، و یک آمفی تئاترِ دیگر از هملِت دید و تنها کارگردانش خودمان و بازیگرانی که خودمان انتخاب کردهایم و لذت یک شبِ طولانیِ برفی را بُرد که با سکوتِ هر دانه برف بازی شروع میشود.
درذهنِ من خیالِ معنایِ عمیقِ بیخیالیست جایی که مرزِ باریکی میانِ رویا و رهایی را میگیرد
و این ذهن
این موسیقیِ بینظمِ باشکوه..
برایِمن تنها عبورِ خیالِ دخترک است از میانِ مغزَم..
برایِ من رویا رهاییست..
نویسنده:سارا_د
نظرت چیه؟
بنویس حرفاتو اینجا
https://harfeto.timefriend.net/16213394842385
۳۸.۱k
۲۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.