پارت ⁹
پارت ⁹
#ویو جیمین
بعد از اینکه یونگی رفت منم تلوزیونو خاموش کردم رفتم یه دوش گرفتم دیدن یونگی تو اون وضعیت اذیتم کرد
اون تحریک شده بود و من نتونستم کاری کنم و همونجوری هم رفت
از حموم دراومدم لباس پوشیدم حوصله خشک کزدن موهام و نداشتم گوشیم رو برداشتم و به یونگی پیام دادم و گفتم خوبی سین زد ولی جواب نداد ناراحت شدم یکم ولی حق داره که صدای مامانم اومد
؛ جیمین پسرم
_ بله مامان
؛ یونگی کو
_ باباش اومد رفت
؛ آها جیمین یه چیزی
_ جونم مامان
؛ قرارع اساس کشی کنیم
_ چی
؛ اساس کشی قرارع بکنیم قرارع مایه دار بشممممم
_ یعنی چی مامان خوبی؟
؛ من عالیم من .. جیمین من قمار کردم
_ چیییییییی ؟ قمار کردی چرا مامان؟
؛ ولی بجاش بردم شرکتهای طرفو کلا بالا کشیدم ما الان پولداریم دیگه مجبور نیستم شب تا صبح کار کنم
_ وای مامان چرا قمار کردی
؛ حالا که چیزی نشده وسایلت رو جمع کن فردا ظهر میریم
_ چشم
وای حالا چیکار کنم دیگه...دیگه نمیتونم یونگی رو ببینم
خیلی ناراحت بودم تنها کاری که تونستم بکنم گریه بود رفتم اتاقم و گریه کردم گوشیم و نکاه کردم یونگی هنوز جواب نداده بود ایندفعه زنگ زدم
+ چیه
_ یونگی
+ بله
_ خوبی،؟
+ یبار پرسیدی دلم نخواست جواب بدم
_ ما قرارع از اینجا بریم
+ چی
_ من فردا شب اساس کشی میکنیم مامانم قمار کرده و تمام شرکت های یارو رو بالا کشیده الان رسماً به خرپولیم
+ میخوای بری؟ خوشحالی؟
_ یونگی نه بخدا دارم مثل الاغ زار میزنم ولی دست من نیست فردا بیت میخوام ببینمت
+ من نمیخوام
_ چی
+ نمیخوام ببینمت بای
_ یونگی نه لطفامن میخوام ببینمت
نههههههه یونگی لطفا
با گریه خوابم برد و و صبح بیدار شدم
؛ پسرم دیشب خوابت برد خودم وسایلت رو جمع کردم بیا بریم
_ چشم مامان
؛ پسر خوب
هرچی گشتم یونگی رو ندیدم دیگه تا امید شدم سوار ماشین مدل بالامون شدم و از اون محله رفتم
#ویو جیمین
بعد از اینکه یونگی رفت منم تلوزیونو خاموش کردم رفتم یه دوش گرفتم دیدن یونگی تو اون وضعیت اذیتم کرد
اون تحریک شده بود و من نتونستم کاری کنم و همونجوری هم رفت
از حموم دراومدم لباس پوشیدم حوصله خشک کزدن موهام و نداشتم گوشیم رو برداشتم و به یونگی پیام دادم و گفتم خوبی سین زد ولی جواب نداد ناراحت شدم یکم ولی حق داره که صدای مامانم اومد
؛ جیمین پسرم
_ بله مامان
؛ یونگی کو
_ باباش اومد رفت
؛ آها جیمین یه چیزی
_ جونم مامان
؛ قرارع اساس کشی کنیم
_ چی
؛ اساس کشی قرارع بکنیم قرارع مایه دار بشممممم
_ یعنی چی مامان خوبی؟
؛ من عالیم من .. جیمین من قمار کردم
_ چیییییییی ؟ قمار کردی چرا مامان؟
؛ ولی بجاش بردم شرکتهای طرفو کلا بالا کشیدم ما الان پولداریم دیگه مجبور نیستم شب تا صبح کار کنم
_ وای مامان چرا قمار کردی
؛ حالا که چیزی نشده وسایلت رو جمع کن فردا ظهر میریم
_ چشم
وای حالا چیکار کنم دیگه...دیگه نمیتونم یونگی رو ببینم
خیلی ناراحت بودم تنها کاری که تونستم بکنم گریه بود رفتم اتاقم و گریه کردم گوشیم و نکاه کردم یونگی هنوز جواب نداده بود ایندفعه زنگ زدم
+ چیه
_ یونگی
+ بله
_ خوبی،؟
+ یبار پرسیدی دلم نخواست جواب بدم
_ ما قرارع از اینجا بریم
+ چی
_ من فردا شب اساس کشی میکنیم مامانم قمار کرده و تمام شرکت های یارو رو بالا کشیده الان رسماً به خرپولیم
+ میخوای بری؟ خوشحالی؟
_ یونگی نه بخدا دارم مثل الاغ زار میزنم ولی دست من نیست فردا بیت میخوام ببینمت
+ من نمیخوام
_ چی
+ نمیخوام ببینمت بای
_ یونگی نه لطفامن میخوام ببینمت
نههههههه یونگی لطفا
با گریه خوابم برد و و صبح بیدار شدم
؛ پسرم دیشب خوابت برد خودم وسایلت رو جمع کردم بیا بریم
_ چشم مامان
؛ پسر خوب
هرچی گشتم یونگی رو ندیدم دیگه تا امید شدم سوار ماشین مدل بالامون شدم و از اون محله رفتم
۴.۵k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.