چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p_27

ا‌ت ویو
نگاهی به چهره جذابش کردم و یه پاتیل نزدیک دهنش بردم

ا.ت: بخور(اروم)
تک نگاهی به پاستیل کرد و خوردش که خندم گرفت
ته: واس چی میخندی؟
ا.ت: نمیدونم🤣🤣🤣🤣
....
سالن زیبایی
*واو چقدر شما زیبایی
ا.ت با عشوه و غرور به تهیونگ نگاه میکنه و موهاشو میزنه پشت گوشش و تهیونگ هم به این همه اسکلیش پوزخند میزنه
*صورت شما خیلی پتانسیل زیبایی داره هر آرایشی بهتون میاد
ا.ت: اوه جدی؟
*بله ولی احتمالا شما عمل زیبایی کردید؟
ا.ت: نه
*واو پس چطوری اینقدر خوب گونه و چشم و لب و دهن و کل بدنتون عالیه؟
ا.ت: پیش برادرم دوره چک درمانی داره به لطفش تمام صورتمو فرم داده
ته: چشم غره
*بله؟!!!
ا.ت: هیچی شوخی کردم...خب من از اول زندگیم همینقدر تو دل برو و ناز بودم(عشوه)

تهیونگ: نترس امشبم یه چک درمانی حسابی میشی یه وقت صورتت از زیباییش کم نشه(زیر لب)
ا.ت: اره وقتی امشب دنده شکستت شروع کرد خونریزی کردن میفهمی خون درمانی چطوریه
*ببخشید سینهاتون چطور؟ عمل نکردید؟
با این حرف ا.ت قرمز میشه و تهیونگ لبشو گاز میگیره و سعی میکنه جلو خودشو بگیره
ا.ت: خانوم من هیچ جام عملی نیس میخواید تک تکو بپرسید که عملین؟(خجالت_کلمه کلمه بخاطر تعجب)
*عام نه فقط خیلی حجم و شکل مناسبی دارن
با این حرف ا.ت احساس کرد آب شده رفته تو زمین تک نگاهی به تهیونگ کرد که چطوری سعی داره خودشو کنترل کنه و به ا.ت نگاه نکنه
ا.ت: ممنون از تعریفتون میشه لطفا زودتر شروع کنیم؟
*بله بله از این طرف
با رفتن ا.ت و آرتیست تهیونگ شروع کرد به اروم خندیدن آرتیسته خیلی حق میگفت
ته: وای گوشام مادر وای نمیخوام بشنوم
....
ا.ت ویو
اه اه اههههه پوفففف چرا باید جلو اون بیشعور اینو بگهههههههه(صدای ظربه به در)
ا.ت: بعله؟!
ته: منم(اروم)میگم(خنده)میگم این زنه داره واسم سوتین میاره برات انتخاب کنم(خنده)
ا.ت: هقققق کیم تهیونگ هققق بخدا آدم باش گمشو برو از اینجا
ته: وِ؟چِمیسودا(چرا؟ جالب سرگرم کنندس)
ا.ت: نه لطفا برو خودم انتخاب میکنم
ته: شیرونده(نمیخوام)
ا.ت در رو باز میکنه و میاد بیرون که میبینه هیچی اونجا نیس
ا.ت: پس لباس زیرا کو؟
ته: تو تن تو(نیشخند)
ا.ت: هر هر بامزه
ته: میخواستم بگم بیای این لباسایی که انتخاب کردمو پرو کنی
ا.ت: جدی میخوای واسه چی برام لباس بگیری
تهیونگ: میخوام به بابات نشون بدم که بچشو دست خوب کسی سپرده(چشمک)
ا.ت: هه فکردی...تا بابامو ببینم میرم پیش اون زندی میکنم

تهیونگ لبخند محوی زد خودش اینو میدونست و حرفی هم نمیتونست بزنه چون قانونا هیچکس اون حساب میشد...فقط هیچکس
ته: باشه پس یه لباس خوب بپوش که بیشتر دلش بخواد نگهت داره

تهیونگ از اونجا دور شد و ا.ت با یه سوال موند که...چرا حس میکنه تهیونگ ناراحت شده؟اون
60🌚❤️
از این به بعد تندتر آپ میکنم😈
دیدگاه ها (۲۸)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

درس مخفی:)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

وقتی با یک لباس باز می‌خوای بری مهمونی تک پارتی

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط