چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p_29

تهیونگ تو اینه ماشین به خودش نگاه کرد
چشمای سیاه خنثی خسته موهایی که به صورت جذابی بالای پلکاش بود پوست برنزه و صدایی خسته
ته: بیا...فقط
ته: بیا فقط این دو روز رو بگذرونیم...کیم تهیونگ

خریدا و خوراکی ها رو برداشت و در ماشینو قفل کرد و بعد از آسانسور به واحد رفت و با اثر انگشت بازش کرد
ته: ا.ت؟
...صدایی نیومد خوراکی ها و خریدشو پشت در اتاق ا.ت گذاشت و رفت توی استخر...واسه امروز بس بود خسته شده بود از بس یه ذوقش سیلی زده بود

ا.ت ویو
اشکامو پاک کردم و عکس تهیونگو نگاه کرد
میدونم میدونم که هورمونام بهم ریختن وگرنه جرا باید گریه کنم؟

حرفای تهیونگ توی سر ا.ت بود، حرفای دل چسب ،حرفایی دوست نداشت و کتکایی که خورده بود و دفاع هایی که ازش شده بود همش از یه آدم بود...گیج شده بود...نمی‌دونست چقدره که داره فک میکنه فقط وقای سرشو بالا اورد ساعت ۲ شب بود و باید بانداژ تهیونگ عوض میشد...گونهاشو پاک کرد و وسایل بانداژو برداشت و رفت توی اتاق تهیونگ،، به ارومی لباسشو بالا زد و بانداژو به زور عوض کرد و لباسشو پایین زد
ا.ت: نمیدونم...واقعا نمیدونم از کی شروع شده این حس...ولی اینو میدونم و مطمئنم که تو حتی به دوست داشتن من فکر نکردی...

ا.ت از اتاق بیرون رفت و تا خواست وارد اتاق خودش بشه متوجه خریدا و خوراکیا شد
ا.ت: من از این برادر متنفر بودم؟عاممم... یا... از رفتارش؟یاا..اااا...یا ازش میترسیدم
....
ویو صبح
ا.ت ویو
بیدار شدم و دست و صورتمو شستم با رفتن توی حال متوجه شدم که تهیونگ با بالاتنه لخت باز داره سیگار میکشه
ا.ت: سر یه قولش نمیتونه بمونه واقعا؟
بیخیالش شدم و صبحانمو خوردم و به هانا پیام دادم
ا.ت: هانا من حس میکنم تهیونگ عوض شده
بعد از چند دقیقه هانا الاین شد
هانا: چرا؟
ا.ت: نمیدونم یه لحظه شاد و مهربون یه لحظه سر یه لحظه تنفر یه لحظه عشق و لذت و یه وقتا سرده باهام همش هم ممکنه تو یه روز باشه
اما هانا من نمیتونم وقتایی که ناراحته رو تحمل کنم
هانا: هوم؟چقدر مودیه...ولی خب اون ناراحت باشه چطوریه مگه میشینه گریه میکنه؟
ا.ت: نه فقط احساس غریبی میکنم باهاش و همش دلم میخواد شادش کنم اما ناراحتی اون خیلی بیشتر از تلاشای منه!
هانا: وقتی دیدمت باهات حرف میزنم به نظرم خیلی گیره
....
ته: خب بگو
÷رئیس دو تا شرکت میخوان باهامون قرار داد ببندن یکیشون تولید کننده شیشه عطره یکیش پروش دهنده گل
ته: خودت نظرت چیه؟
÷ب..بله!
ته: با پروش گل قرار داد ببند
÷چشم پس وقتی رئیسم برگشت برگه قرار داد رو با امضای خودش تحویل میده
تهیونگ: اره خوبه
÷پس فعلا آقای کیم

گوشی رو قطع کرد و توی جیب شلوارش گذاشت و ...
❤️بخاطر تاخیر شرطی نداره از کلاس امدم پترت بعدی رو میزارم❤️
دیدگاه ها (۱۵)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

فیک به من نگاه کن اسممو صدا کن پارت (۶)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط