رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۸۰
.... ۳ هفته بعد ....
دیانا، رفتم سوپری داشتم خرید میکردم یکی
زد رو شونم برگشتم
یک نفر، دخترم میشه بیای اونطرف بهم کمک
کنی یه چیزی و بردارم
دیانا، یه پیر زنه بود بله رفتم اون طرف که یه
چیزی جلوی بینیم و گرفت و سیاهی مطلق
پارت ۸۰
.... ۳ هفته بعد ....
دیانا، رفتم سوپری داشتم خرید میکردم یکی
زد رو شونم برگشتم
یک نفر، دخترم میشه بیای اونطرف بهم کمک
کنی یه چیزی و بردارم
دیانا، یه پیر زنه بود بله رفتم اون طرف که یه
چیزی جلوی بینیم و گرفت و سیاهی مطلق
۷.۶k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.