تهیونگ

تهیونگ
دختره ی احمق نمیدونه هناو انتخاب مادرم بود
یه مدت باهم بودیم من اونو تو مستی حاملش کرده‌بودم
اما اگه این دختر کاری کنه چی
بیخیال شدم و سمت دفتر معامله پام رو روی پدال گاز فشار دادم
وقتی رسیدم در ماشین و قفل کردم و به سمت آسانسور رفتم...
طبقه ی ۱۷ رو فشار دادم....
پایان ویو تهیونگ
کسی که داشت باهاش معامله میکرد از خانواده ی فرعی (دشمن) بود
بعد از یک ساعت معامله تموم شد که جین گقت
&حالا که تموم شد ولی مراقب زنت باش شاید دیدی دزدیدمش
_لاشخور ببند اون دهنتو
&باشه؛اما این هشدار بود تهیونگ
بعد از این حرفش بلند شد رفت...
همون لحظه پیامی براش ارسال شد بازش کرد ناشناس بود...
نوشته بود
"اوه آقای کیم این عشق شما نیست؟"
فیلم و پلی کرد
هناو بود...
صورتش خونی بود...
دوربین برگشت که صورت هایا نمایان شد شروع کرد با خنده گفت
+آقای کیم این عشق شماست خوب نگاش کن
اینا همه تاوان بازی با احساسات منه
سیگاری رو که داشت میکشید روی دست هناو خاموش کرد که هناو از درد جیغ و داد کرد
+اگه میخوای نجاتش بدی کل داراییت و باید بزنی به نام من
تو که میدونی من اگه بخوام میتونم بکشمش که هیچ اثری ازش نمونه
میخوام نابودت کنم بفهمی مت چی کشیدم
البته این تازه اولشه!
ویدیو تموم شد
تهیونگ از عصبانیت داشت سکته میکرد که دید براش یه آدرس فرستاده
بلند شد که بره سمت اون آدرس
رسید به اون آدرس پیاده شدم
هایا رو دیدم داشت سیگار میکشید
+بیا بریم نشونت بدمش
به سمت یه گاراژ رفت
به یه اتاق رسیدیم در و باز کرد که با جسم بی جون و خونی هناو روبه رو شد
+میدونی بد ترین درد تو دنیا چیه؟
بفهمی دوست صمیمیت مرد مورد علاقت و بدزده
_هایا م...
+این تفنگ یا الان میکشیش یا سه تامون و الان باهم میکشم
_آخه...
+خودت میدونی
_من هناو و دوست نداشتم
هناو انتخاب من نبود
هایا بلند خندید
سطل آب یخ و بلند کرد و ریخت روی بدن هناو
هناو بهوش اومد
هایا با خنده شیطانی گفت
+یه بار دیگه تکرار کن حرفت رو تا هناو جون هم بشنوه
_هناو انتخاب من نبوده و نخواهد بود من یه بار باهاش خوابیدم اونم بخاطر اینکه مست بودم
*تهیونگ تو خودت گفتی عاشقمی
_دلم برات میسوزه دختر
هناو شروع کرد با گریه حرف بزنه
*تو خودت گفتی که ما باز بچه دار میشیم نگفتی؟
یه لحظه شک کرد که نکنه این موضوع درباره ی تهیونگ دروغ باشه
_دختر جون من از تو متنفرم اون حرفام برای بالا کشیدن پول بابات بود که گذشت حالا هم بشین و نگاه کن
تیهونگ مثل گرگی وحشی به سمت هایا رفت و لباش محکم بوسید
هایا سعی داشت ازش جدا بشه اما تهیونگ به کارش ادامه داد...
دیدگاه ها (۱۳)

تولد پسرم مبارک امیدوارم حالت خوب باشه هرجا هستی:)

هایا سعی داشت ازش جدا بشه اما تهیونگ به کارش ادامه داد*حرومز...

شرکت بابا دست من بود بنابر این شروع کردم آماده بشم برم شرکت ...

صدای در اومد _بیا تو اتاق من حوصله مریضی ندارم +به تو ربطی ن...

black flower(p,236)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط