رمان عشق آبی پارت۲۱ کاور تغییر کرد
ا:که یهو دکتر از اتاق اومد بیرون همه به سمتش حجوم بردیم و حال مرینت رو می پرسیدیم
دک:اروم باشید حال ایشون خوبه«دک:دکتر»
ا:میشه ببینمش؟
دک:بله اما بیهوش هستن
ا:سریع رفتم تواتاق توی اون حال دیدنش برام سخت بود رفتم رو مبل کنار تختش نشستم.مری عزیزم الان به خاطر لایلا اینجاست. کاشکی می زاشتی به من بخوره اون کوفتی«تو. دلش نمیگه»
ا:می خاستم برم بیرون که یه چیزی شنیدم
م:خدانکنه ادرین«با صدای ضعیف»
ا:مری😃.بغلش کردم
م:ایییییی
ا:سریع اومدم از بغلش بیرون .خوبی؟😦
م:اره نگران نباش
ال:مرییی
م:الیاا
ال:می تونم بغلت کنم ؟
ا:نه اون هنوز درد داره
ال:😧الان به دکتر میگم بیاد
م:نههه.من خوبم فقط دلم درد میکنه
ا:شرمنده تقصیر من بود کاشکی نمی پریدی جلوم
ن و ال و م :اینو نگوووو
م:لایلا مقصره
ال :داستان لایلا چیه؟
م:خب.. براش همچیو گفتم
م:ادرین من کی مرخص میشم؟؟
ا:بزار بپرسم و رفتم بیرون نینو هم اومد
ال:مرینت تو قهرمانی
م:😉می شه هرموقع مرخص شدم بیام خونت ؟کارت دارم
ال:حتما ولی چرا اینجا نمی گی
م:خصوصیه☺
ال:باش😉😉
دک:اروم باشید حال ایشون خوبه«دک:دکتر»
ا:میشه ببینمش؟
دک:بله اما بیهوش هستن
ا:سریع رفتم تواتاق توی اون حال دیدنش برام سخت بود رفتم رو مبل کنار تختش نشستم.مری عزیزم الان به خاطر لایلا اینجاست. کاشکی می زاشتی به من بخوره اون کوفتی«تو. دلش نمیگه»
ا:می خاستم برم بیرون که یه چیزی شنیدم
م:خدانکنه ادرین«با صدای ضعیف»
ا:مری😃.بغلش کردم
م:ایییییی
ا:سریع اومدم از بغلش بیرون .خوبی؟😦
م:اره نگران نباش
ال:مرییی
م:الیاا
ال:می تونم بغلت کنم ؟
ا:نه اون هنوز درد داره
ال:😧الان به دکتر میگم بیاد
م:نههه.من خوبم فقط دلم درد میکنه
ا:شرمنده تقصیر من بود کاشکی نمی پریدی جلوم
ن و ال و م :اینو نگوووو
م:لایلا مقصره
ال :داستان لایلا چیه؟
م:خب.. براش همچیو گفتم
م:ادرین من کی مرخص میشم؟؟
ا:بزار بپرسم و رفتم بیرون نینو هم اومد
ال:مرینت تو قهرمانی
م:😉می شه هرموقع مرخص شدم بیام خونت ؟کارت دارم
ال:حتما ولی چرا اینجا نمی گی
م:خصوصیه☺
ال:باش😉😉
۱۰.۶k
۲۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.