بازیگر p3
بدجور ضایع شده بود،اخم کرد و یک قدم به سمت راست رفت و زیر لب زمزمه کرد :
"خیانت کار!" yoongi
اما قبل از آنکه دستگیره را بکشد باز هم صدای ربکا متوقفش میکند
"یه لحظه؟" Rebecca
همان طور میماند
"میدونم از من بدت میاد ولی دلم میخواست مهمانی شرکت رو با هم بریم،به عنوان دو تا همکار !" Rebecca
"تو مگه به رئیس نگفتی همراه داری؟" yoongi
ربکا تعجب کرد
"آره خب میخواستم به تو پیشنهاد بدم!" Rebecca
عصبی توی صورتش براق شد
"چندبار بهت بگم منو مفرد صدا نزن ؟!" yoongi
سرش را پایین انداخت
"متاسفم..." Rebecca
دستگیره در را کشید و وارد اتاق شد
او خسته بود، تنهایی اش را دوست داشت،زندگی اش خوب بود؛ نیازی به انسان های شیطانی اطرافش نداشت حتی اگر دختری به مهربانی ربکا باشد!
به بینی اش چین میدهد و با نفرت به در خیره میشود
"طبق انتظار الان قهوه ی تلخ مياره " Yoongi
۱....۲....۳!
تق تق آهسته ای به در وارد شد،یونگی از روال هر روز ربکا کاملا آگاه بود و تایم برخوردشان مثل تقویم برایش تکرار میشد
"قهوه ..." Rebecca
سری تکان داد و به قدم های آهسته ی ربکا خیره شد
برای لحظه ای دلش برای او سوخت،اما سریع آن احساس را پس زد و قبل از آنکه در بسته شود ژولی دوست محبوب ربکا با چهره ای آشفته وارد اتاق شد
"ربکا بیچاره شدی چی به رئیس گفتی ؟ اون داره دنبالت میگرده "
ربکا بی قرار نگاهش را به کفش های براقش میندازد
"اینبار اخراجم قطعیه " Rebecca
سینی قهوه را روی میز می گذارد و بدون نگاه کردن به چشم های متعجب مین از اتاق بیرون میرود
"اخراجی ربکا!" Han so
چشم های براقش را میدوزد به زمین
"اما رئیس من که کاری نکردم ..." Rebecca
دستش بالا میرود و ردی روی صورت دخترانه اش به جا میماند
"کاری نکردی؟ خودتو واسم لوند و دلبر میکنی و بعد با یکی دیگه میخوای بری پارتی؟" Han so
"رئیس.." Rebecca
مین گوشش را بیشتر یه در می چسباند
'پس سیلی هم خوردی؟' yoongi
نیشخند میزند
'عاقبت محبوب بودنه خانم مین' yoongi
و بی توجه آنکه ربکا به ناحق زیر دست رئیس رفته قدم برداشت سمت خروجی و داخل ماشین نسبتا دری و داغونش نشست
سیگاری به لب هایش رساند و زیر لب زمزمه کرد:
"دختره ی چندش "yoongi
"خیانت کار!" yoongi
اما قبل از آنکه دستگیره را بکشد باز هم صدای ربکا متوقفش میکند
"یه لحظه؟" Rebecca
همان طور میماند
"میدونم از من بدت میاد ولی دلم میخواست مهمانی شرکت رو با هم بریم،به عنوان دو تا همکار !" Rebecca
"تو مگه به رئیس نگفتی همراه داری؟" yoongi
ربکا تعجب کرد
"آره خب میخواستم به تو پیشنهاد بدم!" Rebecca
عصبی توی صورتش براق شد
"چندبار بهت بگم منو مفرد صدا نزن ؟!" yoongi
سرش را پایین انداخت
"متاسفم..." Rebecca
دستگیره در را کشید و وارد اتاق شد
او خسته بود، تنهایی اش را دوست داشت،زندگی اش خوب بود؛ نیازی به انسان های شیطانی اطرافش نداشت حتی اگر دختری به مهربانی ربکا باشد!
به بینی اش چین میدهد و با نفرت به در خیره میشود
"طبق انتظار الان قهوه ی تلخ مياره " Yoongi
۱....۲....۳!
تق تق آهسته ای به در وارد شد،یونگی از روال هر روز ربکا کاملا آگاه بود و تایم برخوردشان مثل تقویم برایش تکرار میشد
"قهوه ..." Rebecca
سری تکان داد و به قدم های آهسته ی ربکا خیره شد
برای لحظه ای دلش برای او سوخت،اما سریع آن احساس را پس زد و قبل از آنکه در بسته شود ژولی دوست محبوب ربکا با چهره ای آشفته وارد اتاق شد
"ربکا بیچاره شدی چی به رئیس گفتی ؟ اون داره دنبالت میگرده "
ربکا بی قرار نگاهش را به کفش های براقش میندازد
"اینبار اخراجم قطعیه " Rebecca
سینی قهوه را روی میز می گذارد و بدون نگاه کردن به چشم های متعجب مین از اتاق بیرون میرود
"اخراجی ربکا!" Han so
چشم های براقش را میدوزد به زمین
"اما رئیس من که کاری نکردم ..." Rebecca
دستش بالا میرود و ردی روی صورت دخترانه اش به جا میماند
"کاری نکردی؟ خودتو واسم لوند و دلبر میکنی و بعد با یکی دیگه میخوای بری پارتی؟" Han so
"رئیس.." Rebecca
مین گوشش را بیشتر یه در می چسباند
'پس سیلی هم خوردی؟' yoongi
نیشخند میزند
'عاقبت محبوب بودنه خانم مین' yoongi
و بی توجه آنکه ربکا به ناحق زیر دست رئیس رفته قدم برداشت سمت خروجی و داخل ماشین نسبتا دری و داغونش نشست
سیگاری به لب هایش رساند و زیر لب زمزمه کرد:
"دختره ی چندش "yoongi
- ۲۸.۴k
- ۲۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط