وقتی بین بچه هاش فرق میزاشت
وقتی بین بچه هاش فرق میزاشت
#درخواستی
بعد از اینکه گوشیرو قطع کردم یه شماره ناشناس بهم زنگ زد
ا.ت:بله
----سلام مامان خانم
ا.ت:تو کی هستی
--همونی که دخترتو برده
ا.ت:عوضی چی می خوای
---مرگشو
ا.ت:چی داری میگی روانی ولش کننن(گریه و داد)
---یه ادرس برات میفرستم بهتره تنها بیای به باباش و دوستاشم بگو بیان دلم نمی خواد صحنه مرگ سنا کوچولو رو از دست بدن
---عوضیییییی(داد و گریه)
(که همون لحظه جونگوک اومد)
(فلش بک)
ویو جونگکوک
ا.ت بهم زنگ زد و گفت سنا رو دزدیدن ترسیدم که بقیه اعضا اومدن پیشم(جونگکوک ایدله همون جونگکوک خودمون)
جیمین:چیشده
تهیونگ:خوبی؟رنگت پریده
نامجون:دال چیزیش شده
یونگی:جونگکوک یه چیزی بگو
جونگکوک:سنا رو دزدیدن(ترسیده)
جین:کی همچین چیزی گفته
جونگکوک:ا.ت زنگ زد(گریه)
جیهوپ:جونگکوک گریه نکن زود باش بریم پیش ا.ت
(زمان حال)
ویو جونگکوک
درو که باز کردم دیدم ا.ت روی زانوهاش افتاده و داره گریه میکنه
جونگکوک:ا.ت(داد)
ا.ت:جونگکوک سنا .....سنا(گریه)
جونگکوک:چیشده ا.ت اروم باش
ا.ت:ماجرا رو براش تعریف میکنه
جونگکوک:ادرسو برات فرستاده
ا.ت:اره ارهه(داره عر میزنه😂😂)
جونگکوک:پاشو ا.ت گریه نکن بیا بریم
(رفتن به اون ادرس)
مرده:به به جونگکوک و همسرش اون یکی بچتون کوش جونگکوک تو که از دختره خوشش نمیومد
جونگکوک:خفه شو(داد)
مرده :دخترشو بیارین
سنا :بابا مامان کمکککک(گریه فراوان)
ا.ت:عزیزم(خواست بره سمتش که اون مرده اصلحه شو میزاره رو سر سنا)
مرده:نزدیک بیای میکششمش
ا.ت:اصلا تو کی هستی عوصی ولش کن(گریه)
مرده:من از تو و بچه هات بدم میاد جونگکوک نباید ازدواج میکرد(به تو چه اونم دل داره )
جونگکوک:دهن کثیفتو ببند
مرده:با دخترتون خدافظی کنید ۱... ۲ ...
که جونگکوک میدوئه سمتش و تنفگ و ازدستش میکشه اما دی میشه و تیر با بازوی سنا برخوردمیکنه
ا.ت:سنااااااا(داد و گریه)
ویو جونگکوک
صدای تیر اومد چشمامو باز کردم دیدم تن کوچولوی سنا پر از خونه ا.ت دویید سمتش
ا.ت:سنا عزیزم چشاماتو نبند باشه(گریه)
سنا :میشه بابامو ببینم(همه حرفای سنا بی جونه)
جونگکوک:عزیزم نخواب باشه(گریه)
سنا:بابا میشه یه سوال بپرسم
جونگکوک:اره عزیزم بپرس(گریه)
سنا :بابا دوسم داری؟
جونگکوک:اره عزیزم اره به اندازه کل اقیانوس ارام
سنا:ممنونم(چشماش بسته میشه)
ا.ت:سناااااا چشماتو نبند عزیزم سناااا(داد و گریه)
(امبولانس میاد و اون مرده رو هم دستگیر میکنن)
پرش زمانی به بیمارستان
ویو جونگکوک
پشت در اتاق عمل منتظر بودیم ا.ت برای بار سوم از فشار عصبی غش کرده بود اعضا سعی داشتن دلداریم بدن پرستارا هی میرفتن و میومدن که دکتر اومد بیرون
جونگکوک:اقای...دکتر حال دخترم چطوره؟.....
اینو بخونین الان میزارم بعدی رو😘
#درخواستی
بعد از اینکه گوشیرو قطع کردم یه شماره ناشناس بهم زنگ زد
ا.ت:بله
----سلام مامان خانم
ا.ت:تو کی هستی
--همونی که دخترتو برده
ا.ت:عوضی چی می خوای
---مرگشو
ا.ت:چی داری میگی روانی ولش کننن(گریه و داد)
---یه ادرس برات میفرستم بهتره تنها بیای به باباش و دوستاشم بگو بیان دلم نمی خواد صحنه مرگ سنا کوچولو رو از دست بدن
---عوضیییییی(داد و گریه)
(که همون لحظه جونگوک اومد)
(فلش بک)
ویو جونگکوک
ا.ت بهم زنگ زد و گفت سنا رو دزدیدن ترسیدم که بقیه اعضا اومدن پیشم(جونگکوک ایدله همون جونگکوک خودمون)
جیمین:چیشده
تهیونگ:خوبی؟رنگت پریده
نامجون:دال چیزیش شده
یونگی:جونگکوک یه چیزی بگو
جونگکوک:سنا رو دزدیدن(ترسیده)
جین:کی همچین چیزی گفته
جونگکوک:ا.ت زنگ زد(گریه)
جیهوپ:جونگکوک گریه نکن زود باش بریم پیش ا.ت
(زمان حال)
ویو جونگکوک
درو که باز کردم دیدم ا.ت روی زانوهاش افتاده و داره گریه میکنه
جونگکوک:ا.ت(داد)
ا.ت:جونگکوک سنا .....سنا(گریه)
جونگکوک:چیشده ا.ت اروم باش
ا.ت:ماجرا رو براش تعریف میکنه
جونگکوک:ادرسو برات فرستاده
ا.ت:اره ارهه(داره عر میزنه😂😂)
جونگکوک:پاشو ا.ت گریه نکن بیا بریم
(رفتن به اون ادرس)
مرده:به به جونگکوک و همسرش اون یکی بچتون کوش جونگکوک تو که از دختره خوشش نمیومد
جونگکوک:خفه شو(داد)
مرده :دخترشو بیارین
سنا :بابا مامان کمکککک(گریه فراوان)
ا.ت:عزیزم(خواست بره سمتش که اون مرده اصلحه شو میزاره رو سر سنا)
مرده:نزدیک بیای میکششمش
ا.ت:اصلا تو کی هستی عوصی ولش کن(گریه)
مرده:من از تو و بچه هات بدم میاد جونگکوک نباید ازدواج میکرد(به تو چه اونم دل داره )
جونگکوک:دهن کثیفتو ببند
مرده:با دخترتون خدافظی کنید ۱... ۲ ...
که جونگکوک میدوئه سمتش و تنفگ و ازدستش میکشه اما دی میشه و تیر با بازوی سنا برخوردمیکنه
ا.ت:سنااااااا(داد و گریه)
ویو جونگکوک
صدای تیر اومد چشمامو باز کردم دیدم تن کوچولوی سنا پر از خونه ا.ت دویید سمتش
ا.ت:سنا عزیزم چشاماتو نبند باشه(گریه)
سنا :میشه بابامو ببینم(همه حرفای سنا بی جونه)
جونگکوک:عزیزم نخواب باشه(گریه)
سنا:بابا میشه یه سوال بپرسم
جونگکوک:اره عزیزم بپرس(گریه)
سنا :بابا دوسم داری؟
جونگکوک:اره عزیزم اره به اندازه کل اقیانوس ارام
سنا:ممنونم(چشماش بسته میشه)
ا.ت:سناااااا چشماتو نبند عزیزم سناااا(داد و گریه)
(امبولانس میاد و اون مرده رو هم دستگیر میکنن)
پرش زمانی به بیمارستان
ویو جونگکوک
پشت در اتاق عمل منتظر بودیم ا.ت برای بار سوم از فشار عصبی غش کرده بود اعضا سعی داشتن دلداریم بدن پرستارا هی میرفتن و میومدن که دکتر اومد بیرون
جونگکوک:اقای...دکتر حال دخترم چطوره؟.....
اینو بخونین الان میزارم بعدی رو😘
۱۸.۵k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.