دخترکوچولو
همش از مترو شروع شد،
تو مترو رو یه صندلی کنار دیوار نشستم،یه پسر قد بلند کنارم،حتی نگاشم نکردم اما قدش خیلی بلند بود،دقیقا کنارم نشست،شنیدم که بهم گفت فسقلی،هیچی نگفتمو هدفونمو تو گوشم گذاشتم،وقتی به ایستگام رسیدم پیاده شدم، اونم باهام همونجا پیاده شد،
فردا دوبارع سوار مترو شدم و رفتم جای دیروز نشستم، دوباره همون پسر کنارم نشست،یه نگاه به صورتش کردم،فیسه عادی اما خوشگلی داشت،نمیدونم چرا اما دلم لرزید،
دوبار تکرارش کرد،
فسقلی..
.
#نویسندهٔ_روانی
تو مترو رو یه صندلی کنار دیوار نشستم،یه پسر قد بلند کنارم،حتی نگاشم نکردم اما قدش خیلی بلند بود،دقیقا کنارم نشست،شنیدم که بهم گفت فسقلی،هیچی نگفتمو هدفونمو تو گوشم گذاشتم،وقتی به ایستگام رسیدم پیاده شدم، اونم باهام همونجا پیاده شد،
فردا دوبارع سوار مترو شدم و رفتم جای دیروز نشستم، دوباره همون پسر کنارم نشست،یه نگاه به صورتش کردم،فیسه عادی اما خوشگلی داشت،نمیدونم چرا اما دلم لرزید،
دوبار تکرارش کرد،
فسقلی..
.
#نویسندهٔ_روانی
۴.۸k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳