وقتی فروخته میشی بهش اما......◆★
وقتی فروخته میشی بهش اما......◆★
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 3
𝙿𝙰𝚁𝚃 2
ا.ت : ولی وقتی رفته چطور عشق خودم از بین ببرم هاااااننن من بابا تونو دوست داشتم شما چی قدرش رو ندونسای تو چی بورام بابات عاشقت بود عاشقت می گفت تو ی دختر قوی هستی وقتی نمرت کم بود بهت چی می گفت می گفت اشکال ندار ولی تلاش کن امتحان واسه خراب کردن هست ولی تو چی پسر خالم نامجون رو دوست داری هااانن فکر کردی ولی الان کم میشه نمرت اون میگه درس بخون تنبیهت میکنه هاان ولی بابا تون همه کار کرد تو قدر بابات رو ندونستی باهاش بد رفتاری میکردی چی میشد ی بار میوند خونه بهش بگی سلام بابا همش چشت تو اون گوشی بود میومد خونه سلام می کرد میرفتی اتاقت جوکیونگ تو چی تو که اصن بابات ندیدت و ندیدش اون بابات همه کار کرد بعد میگه مرده سوهو فقط میدونه و دیده درست باباتونو اذیت می کرد ولی اون باباتونو دوست داشت نه نامجونو نامجونو دوست داره ولی به جای باباش نمیدونه میگه باباش اونی که ۱۰ سال پیش پیشش بوده اره هیچ کدومتون منو دوست نداری چه برسه باباتون
(ا.ت رفت اتاقش و درو محکم کوبید و نشست گریه کرد و اون اهنگی که با جیمین میخوند رو گوش میداد و گریه میکرد و کلیپاش رو میدید ا.ت هنوز جیمینو دوست داشت ولی جیمین نیست پیشش و ا.ت اشک می ریخت و اشک که نامجون میاد تو )
نامجون ویو
امروز خسته بودم ساعت ۷ بود از شرکت زدم بیرون و رفتم سمت خونه و دیدم ا.ت نیست و بچه ها دارن گریه میکنن و رفام نشستم گفتم چی شده
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 3
𝙿𝙰𝚁𝚃 2
ا.ت : ولی وقتی رفته چطور عشق خودم از بین ببرم هاااااننن من بابا تونو دوست داشتم شما چی قدرش رو ندونسای تو چی بورام بابات عاشقت بود عاشقت می گفت تو ی دختر قوی هستی وقتی نمرت کم بود بهت چی می گفت می گفت اشکال ندار ولی تلاش کن امتحان واسه خراب کردن هست ولی تو چی پسر خالم نامجون رو دوست داری هااانن فکر کردی ولی الان کم میشه نمرت اون میگه درس بخون تنبیهت میکنه هاان ولی بابا تون همه کار کرد تو قدر بابات رو ندونستی باهاش بد رفتاری میکردی چی میشد ی بار میوند خونه بهش بگی سلام بابا همش چشت تو اون گوشی بود میومد خونه سلام می کرد میرفتی اتاقت جوکیونگ تو چی تو که اصن بابات ندیدت و ندیدش اون بابات همه کار کرد بعد میگه مرده سوهو فقط میدونه و دیده درست باباتونو اذیت می کرد ولی اون باباتونو دوست داشت نه نامجونو نامجونو دوست داره ولی به جای باباش نمیدونه میگه باباش اونی که ۱۰ سال پیش پیشش بوده اره هیچ کدومتون منو دوست نداری چه برسه باباتون
(ا.ت رفت اتاقش و درو محکم کوبید و نشست گریه کرد و اون اهنگی که با جیمین میخوند رو گوش میداد و گریه میکرد و کلیپاش رو میدید ا.ت هنوز جیمینو دوست داشت ولی جیمین نیست پیشش و ا.ت اشک می ریخت و اشک که نامجون میاد تو )
نامجون ویو
امروز خسته بودم ساعت ۷ بود از شرکت زدم بیرون و رفتم سمت خونه و دیدم ا.ت نیست و بچه ها دارن گریه میکنن و رفام نشستم گفتم چی شده
۵.۰k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.