رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۹۵
دیانا، ارسلان یکم تو خودش بودبا صدای بچه گونه صداش کردم السلان السلان
ارسلان، به این لحن لجه گونش لبخند زدم جون ارسلان
دیانا، دو کودتی حالت کوبه دیزی سده دهم بگدو نالاحتی دی سده السلان( تو خودتی حالت خوبه چیزی شده بهم بگو ناراحتی چی شده ارسلان )
ارسلان، قهقهه بلندی سر دادم و گفتم هیچی فسقلی
دیانا، به چی انگرد فک میدونی(به چی انقدر فکر میکنی)
ارسلان، به تو جوجه
دیانا، عه پس ناراحت نیستی
ارسلان، معلومه که نه الان خیلی خوشحالم چون داری میای پیشم چون عشقمون دو طرفه اس چون قرار باهات ازدواج کنم
دیانا، خودم روی صندلی ماشین به سمتش کج کردم و دستامو به هم کوبیدم و گفتم اینا دیلیش همش منم❓️
پارت ۹۵
دیانا، ارسلان یکم تو خودش بودبا صدای بچه گونه صداش کردم السلان السلان
ارسلان، به این لحن لجه گونش لبخند زدم جون ارسلان
دیانا، دو کودتی حالت کوبه دیزی سده دهم بگدو نالاحتی دی سده السلان( تو خودتی حالت خوبه چیزی شده بهم بگو ناراحتی چی شده ارسلان )
ارسلان، قهقهه بلندی سر دادم و گفتم هیچی فسقلی
دیانا، به چی انگرد فک میدونی(به چی انقدر فکر میکنی)
ارسلان، به تو جوجه
دیانا، عه پس ناراحت نیستی
ارسلان، معلومه که نه الان خیلی خوشحالم چون داری میای پیشم چون عشقمون دو طرفه اس چون قرار باهات ازدواج کنم
دیانا، خودم روی صندلی ماشین به سمتش کج کردم و دستامو به هم کوبیدم و گفتم اینا دیلیش همش منم❓️
۵۶۸
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.