رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۹۴
ارسلان، قول میدی
دیانا، قول قول
ارسلان، بریم خونه
دیانا، بریم ولی اول باید بریم خونه من یکم از وسیله هامو جمع کنم
ارسلان، چشم بریم
دیانا، رفتیم خونه بعضی از وسیله ها که لازم میشد برداشتم از در خونه اومدم بیرون ارسلان دست به سینه به ماشین تکیه داده بود و تو فکر بود رفتم جلوش اما انگار غرق بود دو سه بار بالا پایین پریدم که به خودش اومد
ارسلان جانم تموم شد
دیانا، اوهوم کمک
ارسلان، خودم میزارم بشین
دیانا، باجه
ارسلان ،وسیله هارو گذاشتم تو صندوق رفتن نشستم پشت فرمون
پارت ۹۴
ارسلان، قول میدی
دیانا، قول قول
ارسلان، بریم خونه
دیانا، بریم ولی اول باید بریم خونه من یکم از وسیله هامو جمع کنم
ارسلان، چشم بریم
دیانا، رفتیم خونه بعضی از وسیله ها که لازم میشد برداشتم از در خونه اومدم بیرون ارسلان دست به سینه به ماشین تکیه داده بود و تو فکر بود رفتم جلوش اما انگار غرق بود دو سه بار بالا پایین پریدم که به خودش اومد
ارسلان جانم تموم شد
دیانا، اوهوم کمک
ارسلان، خودم میزارم بشین
دیانا، باجه
ارسلان ،وسیله هارو گذاشتم تو صندوق رفتن نشستم پشت فرمون
۴.۰k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.