از غرور تا عشق ❤💜🔥﹞
از غرور تا عشق ❤💜🔥﹞
••┈┈┈┅💜🤤›┅┈┈
#part_15
یاس: چشات رو درویش کن
امیرسا: اگه نکنم
یاس: غلط میکنی
خنده ای کردم وای خدا دیدم ارشاویر زنگ زد
ارشاویر : کجا رفتی
امیرسام: خونه شما بخورین بیایین
نذاشتم حرف بزنه قطع کردم که دیدم بغض کرده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مریم: داشتمناهار درست میکردم که یکی زنگ خونه رو زد رفتم درو باز کردم مامان و بابا رو دیدم باورم نمیشه مامان با گریه بغلش کردم
مامان: دحتر قشنگم گریه نکن
مریم: اما.. ت... و تتـ
مامان: چیزی نیست میرم تو ضیح میدم ولی با تنفر بابا رو دیدم رفتیم تو مه رز داشت صدام میکرد که مامان رو دید غش کرد
بردیمش بالا و زنگ زدیم دکتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاس
وای خدا خیس شدم دیگه خسته شدم از این جا انگار اعصبانی بودم ساکم رو جمع کردم و رفتم سوار بنرم شدم یه راست رفتم سمت خونه دایان رفتم تو که توی حیاط داره جیغ های بد میاد دیدم یه دختر رو دارن فلک میکنن
یاس: اینجا چخبره
دایان گفت وایسن
دایان: به جرم خیانت داره مجازات میشه
رفتم پیش دایان صحنه داشت بدتر میشد
یاس: من میخوام برم اومدم خدافظی کنم
دایان: از سرخ شدنت معلومه بهت گیر نمیدم برو
رفتم چه خشن شده رفتم توی جاده بودم که هی ارزو زنگ میزد
یاس: الو هیجی نگو من دارم میرم خونه بای
قطع کردم اه بعد چند ساعت رسیدیم چند جفت غریبه جلو در بود رفتم تث درو باز کردم با چیزی که دیدم هنگ کردم مامان باز توهم شروع شده اودم برم بالا که صدام کرد
_دخترم
_مامان
رفتم بغلش شروع کردم گریه کردم
یاس: چطور ممکنه
ماه رخ (مامان): بیا بشین میگم
اومدم بشینم که
حمایت کنید
••┈┈┈┈┅‹💜🤤›┅┈┈┈••
••┈┈┈┅💜🤤›┅┈┈
#part_15
یاس: چشات رو درویش کن
امیرسا: اگه نکنم
یاس: غلط میکنی
خنده ای کردم وای خدا دیدم ارشاویر زنگ زد
ارشاویر : کجا رفتی
امیرسام: خونه شما بخورین بیایین
نذاشتم حرف بزنه قطع کردم که دیدم بغض کرده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مریم: داشتمناهار درست میکردم که یکی زنگ خونه رو زد رفتم درو باز کردم مامان و بابا رو دیدم باورم نمیشه مامان با گریه بغلش کردم
مامان: دحتر قشنگم گریه نکن
مریم: اما.. ت... و تتـ
مامان: چیزی نیست میرم تو ضیح میدم ولی با تنفر بابا رو دیدم رفتیم تو مه رز داشت صدام میکرد که مامان رو دید غش کرد
بردیمش بالا و زنگ زدیم دکتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاس
وای خدا خیس شدم دیگه خسته شدم از این جا انگار اعصبانی بودم ساکم رو جمع کردم و رفتم سوار بنرم شدم یه راست رفتم سمت خونه دایان رفتم تو که توی حیاط داره جیغ های بد میاد دیدم یه دختر رو دارن فلک میکنن
یاس: اینجا چخبره
دایان گفت وایسن
دایان: به جرم خیانت داره مجازات میشه
رفتم پیش دایان صحنه داشت بدتر میشد
یاس: من میخوام برم اومدم خدافظی کنم
دایان: از سرخ شدنت معلومه بهت گیر نمیدم برو
رفتم چه خشن شده رفتم توی جاده بودم که هی ارزو زنگ میزد
یاس: الو هیجی نگو من دارم میرم خونه بای
قطع کردم اه بعد چند ساعت رسیدیم چند جفت غریبه جلو در بود رفتم تث درو باز کردم با چیزی که دیدم هنگ کردم مامان باز توهم شروع شده اودم برم بالا که صدام کرد
_دخترم
_مامان
رفتم بغلش شروع کردم گریه کردم
یاس: چطور ممکنه
ماه رخ (مامان): بیا بشین میگم
اومدم بشینم که
حمایت کنید
••┈┈┈┈┅‹💜🤤›┅┈┈┈••
۹.۴k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.