روانی تو

روانیِ تو
p: 18


#: پسرا بیاید شام بخورید

کوک نشست و منم رو به روش نشستم

✓: کوک من دوروز دیگه میخوام از کره برم

کوک بهت زده نگام و کرد و

_: چی چرا
✓: کار واجب دارم کوک بعد دوسال میام دوباره

کوک اخمی کرد و ادامه داد

_: من باید حواسم بهت باشه اما تو بازم میخوای بری
✓: کار های شرکت زیاد شدن کوک مجبورم برم
_: هوفففف کی برمیگردی
✓: دوسال دیگه میام دوباره کره
_: پس حواست به خودت باشه
✓: باش

همزمان هم غذا میخوردیم و حرف میزدیم
بعد از غذا بلند شدم

✓: خب من میرم
_: اینجا نمیخوابی
✓: نه میرم عمارت خودم

دستم و رو شون کوک گذاشتم

✓: فردا شاید اومدم پیشت
_: منتظرم

سوییچ ماشینمو برداشتم و از عمارت خارج شدم
و به سمت کلبه رفتم
رفتم داخل جسم کوچیکی رو کاناپه بود
بلندش کردم و گذاشتمش رو تخت پتو کشیدم روش و خودمم رفتم تو اون یکی اتاق خوابیدم

«صبح ا.ت»
بلند شدم و رفتم دستشویی کارام و انجام دادم جیمین داشت صبحونه اماده میکرد مهربون پسری بود که تو عمارت بهم کمک کرد
همیشه یه نگرانی تو چهره اش میدیدم اما اون لبخند گرمی که میزد باعث میشد چهره ی پر از نگرانیش پنهان شه و لبخند جاشو بگیره
ازش اشنایی زیادی نداشتم اما با لبخندش نگرانی یادم میرفت
نگاهش سمت من چرخید
با حالت صمیمی گفت

✓: خوشگل خانم بیدار شدن بفرما برات صبحونه درست کردم

لبخندی به رفتارش زدم اول صبحی جوری با ادم حرف میزد که با تک تک کلماتش انرژی بگیری
نشستم رو میز و صبحونه خوردم

✓: مطمئنم تاحالا صبحونه به این خوشمزگی نخوردی

خنده ای کردم و لب زدم

: اره خوشمزست مرسی
✓: خواهش میکنم خوشگله
: اول صبحی چشکلی سر حالی هوم؟ من اول صبحی حتی یادم نمیاد اسمم چیه بعد اینقدز پر انرژی بودن تو برام خیلی جالبه

خنده ای کرد و

✓: اممم شاید بخاطر حموم اب سردیه که میگیرم
: پس راز پر انرژی بودنت اینه
✓: اره

لایک: ۳٠
دیدگاه ها (۲)

روانیِ توp: 17+: که اینطور جیمین نگاهی به گوشیش کرد و دوباره...

نفرین شیرین. پارت 1

بیب من برمیگردمپارت : 68+ میدونی کجا قراره قرارداد ببندیم؟ _...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط